نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 360
نصب خوانده نشده بگوئيم به تبعيت مجرور خوانده
شده، بلكه كلمه جعلنا به معناى خلقنا است و معناى جمله
اين است كه ما از آب هر چيزى را خلق كرديم كه معلوم است در اين صورت
مجرور بودن كلمه حى بخاطر تبعيت نيست، بلكه بخاطر اين است كه صفت
كلمه شىء است.
علاوه بر
اينكه مساله تبعيت بطورى كه گفتهاند اگر هم ثابت شده باشد در مورد خاصى ثابت شده،
و آن جايى است كه تابع و متبوع متصل به هم باشند، هم چنان كه در عبارت:
حجر
ضب خرب لانه سخت سوسمار گفتهاند كلمه خرب از باب تبعيت بجر خوانده
مىشود،[1] نه مثل
آيه مورد بحث ما كه واو عاطفه بين (بِرُؤُسِكُمْ)
و ارجلكم فاصله شده است.
بعضى ديگر
كلمه ارجلكم را به نصب- صداى بالا- خواندهاند، و شما خواننده عزيز
اگر با ذهن خالى از هر شائبه و اينكه فلانى چه گفته و آن ديگرى چه گفته اين كلام
را از گويندهاى بشنوى، بدون درنگ حكم مىكنى به اينكه كلمه ارجلكم
عطف است بر موضعى كه كلمه رؤسكم دارد، و در جمله:(وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ) كلمه رءوس هر چند كه به ظاهر مجرور به حرف جر
است، ولى موضعش موضع مفعول براى فعل امسحوا است، (چون مىفرمايد سر
خود را مسح كنيد)، و چون موضع كلمه رءوس نصب است، كلمه ارجل نيز بايد
به نصب خوانده شود، در نتيجه از كلام آيه مىفهمى كه در وضو واجب است صورت و دو
دست را بشويى، و سر و دو پا را مسح كنى، و هرگز به خاطرت خطور هم نمىكند كه از
خودت بپرسى چطور است ما كلمه ارجلكم را بر گردانيم به كلمه
وجوهكم كه در اول آيه است، زيرا خودت در پاسخ خودت مىگويى حكم اول آيه يعنى
شستن بخاطر آمدن و فاصله شدن حكمى ديگر (يعنى مسح كردن) بريده شد، آرى طبع سليم
هيچ گاه حاضر نيست كلامى بليغ چون كلام خداى عز و جل را جز بر چنين معنايى حمل كند
حتى در كلمات معمولى مانند اين كلام كه من صورت و سر فلانى را بوسيدم و به
شانه او دست كشيدم و دستش بگويد معنايش اين است كه من صورت و سر و دست فلانى
را بوسيدم، و به شانهاش دست كشيدم، و به عبارتى ديگر با اينكه مىتواند
كلمه دستش را عطف كند به موضع كلمه شانه و در نتيجه دستش
نيز مجرور به حرف با و تقدير كلام به شانه او دست كشيدم و به
دستش بشود، اين كار را نكند و به جاى آن كلمه، دستش را بشكل
مفعول بخواند و بگويد اين كلمه