نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 331
كامگيرى از زنان اهل كتاب به طريق احصان باشد،
نه به طريق مسافحه و زنا و رفيق بازى، پس از اين بيان نتيجه مىگيريم كه آنچه خداى
تعالى از زنان يهود و نصارا براى مؤمنين حلال كرده آميزش از راه نكاح با مهر و
اجرت است، نه نكاح با زنا، ولى شرط ديگرى در آيه نيامده، نه دوام و نه انقطاع، و
ما در سابق يعنى در جلد چهارم اين كتاب در تفسير آيه شريفه:(فَمَا
اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ...)[1] گفتيم: كه نكاح
متعه نيز مانند نكاح دائم و نكاح واقعى است،[2]
البته اين بحث تتمهاى دارد كه بايد در علم فقه به آن واقف گشت.
(إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا
مُتَّخِذِي أَخْدانٍ) اين آيه همان زمينهاى را دارد كه آيه شريفه:(وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ
غَيْرَ مُسافِحِينَ)[3]، دارد و
جمله(إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ ...) قرينه است بر اينكه
مراد از آيه شريفه حليت تزويج به محصنات از اهل كتاب است، و شامل خريدن كنيزان اهل
كتاب نمىشود.
(وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ
مِنَ الْخاسِرِينَ) كلمه كفر در اصل به معناى پوشاندن است، و بنا
بر اين در تحقق معناى كفر اين معنا شرط است، كه معناى ثابتى كه پرده روى آن بيفتد
وجود داشته باشد، همانطور كه كلمه حجاب در جايى مفهوم پيدا مىكند كه چيز ثابت و
پيدايى باشد، تا با افتادن حجاب بر روى آن ناپيدا شود، پس معناى كفر هم وقتى تحقق
مىيابد كه چيز ثابت و هويدايى باشد، كه كافر آن را بپوشاند، و اين معنا در كفران
به نعمتهاى خدا و كفر به آيات او و كفر به خدا و رسولش و كفر به روز جزا وجود
دارد.
[معناى
كفر به ايمان عبارت است از ترك عمل به مقتضاى ايمان]
پس اينكه در
آيه مورد بحث كلمه كفر را در مورد ايمان استعمال كرده، و فرموده
هر كس به ايمان كفر بورزد ، به مقتضاى مطلبى كه در باره كفر گفتيم بايد ايمان
ثابتى وجود داشته باشد، تا كفر آن را بپوشاند و بطور مسلم منظور از ايمان معناى
مصدرى آن- باور كردن- نيست، بلكه منظور معناى اسم مصدرى است، كه همان اثر حاصل و
صفت ثابت در قلب مؤمن است، يعنى اعتقادات حقهاى كه منشا اعمال صالح مىشود، پس
برگشت معناى كفر به ايمان به اين است كه آدمى به آنچه كه مىداند حق است عمل نكند،
مثلا مشركين را دوست بدارد،