نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 269
دنبال آن مترديه و نطيحهاى را كه نمرده باشند و
بشود ذبحش كرد استثناء كرده، و اين بديهى است كه هيچ حيوانى را ما دام كه زنده است
كسى نمىخورد، وقتى آن را مىخورند كه جانش در آمده باشد، كه اين در آمدن جان دو
جور است، يكى اينكه با سر بريدن جانش در آيد، ديگر اينكه اينطور نباشد، و خدا سر
بريدهها را استثناء كرده، پس افراد ديگرى جز ميته باقى نمىماند، افرادى كه يا با
سقوط و يا با شاخ مرده باشند، و اما اگر گوسفندى- مثلا- در چاه بيفتد و سالم از
چاه بيرون آيد، و چند لحظه زنده باشد، حال يا كم و يا زياد، سپس خودش بميرد و يا
سرش را ببرند، ديگر مترديهاش نمىگويند، دليل اين معنا سياق كلام است، براى اينكه
همه حيوانات مذكور در اين آيات حيواناتى هستند كه مرگشان مستند به آن وصفى باشد كه
در آيه آمده، يعنى صفت انخناق و وقذ و تردى
و نطح .
و اگر از
ميان همه مردارها خصوص اين چند نوع مردار را ذكر كرد، براى اين بود كه توهمى را كه
ممكن است در مورد اينها بشود و كسانى خيال كنند كه اينها مردار نيستند چون افرادى
نادرند از بين ببرد، و كسى خيال نكند مردار تنها افراد شايع از مردار است، يعنى
افرادى كه در اثر بيمارى و امثال آن مرده باشند، نه آنهايى كه به مرگ ناگهانى و به
علتى خارجى مردار شده باشند، لذا در اين آيات به اسامى آنها تصريح كرد و فرمود همه
اينها افراد و مصاديق مردارند، تا ديگر جاى شبههاى نماند.
(وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ) راغب در مفردات مىگويد: نصب هر
چيزى به معناى آن است كه آن را طورى جا و قرار دهند كه بر جسته و در بلندى واقع
شود مانند (كاشتن) بر زمين فرو كردن نيزه و ساختن بناى بلند، و كاشتن سنگى بر
زمين، بطورى كه از دور ديده شود، و نصيب به معناى سنگى است كه بر بالاى چيزى نصب
شود، و جمع آن نصائب و نصب است و رسم عرب چنين بوده كه سنگى را سر پا قرار داده آن
را مىپرستيدند، و حيوانات خود را روى آن سر مىبريدند، اين كلمه در قرآن كريم
آمده، آنجا كه مىفرمايد:(كَأَنَّهُمْ إِلى نُصُبٍ يُوفِضُونَ) گويى آنان
بطرف بتان مىشتابند .
و نيز
مىفرمايد:(وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ) و گاهى در جمع آن،
كلمه انصاب مىآيد، و اضافه مىكند كه أنصاب و از لام و نصب و نصب همه
به معناى تعب است اين بود گفتار راغب.[1]