نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 258
اگر كسى خواست به آنها زور بگويد از او جلوگيرى
نمايند و اين همان حلفى است كه در مردم جاهليت دائر بوده، و در سر زبانها معروف
است.
بعضى ديگر
گفتهاند: مراد از العقود ميثاقهايى است كه از اهل كتاب گرفته مىشده،
كه بدانچه در تورات و انجيل هست عمل كنند اينها وجوهى است كه در معنا و مراد به
كلمه عقود ذكر كردهاند، و بر هيچ يك از آنها دليلى از ناحيه لفظ آيه
نيست، علاوه بر اينكه ظاهر جمع محلى به الف و لام- صيغه جمعى كه الف و لام در اولش
در آمده باشد- عموميت را مىرساند، و نيز مطلق آمدن عقد كه در عرف شامل همه عقود
مىشود از اين وجوه نمىسازد.
بحثى
پيرامون معناى عقد
قرآن كريم
همانطور كه از ظاهر جمله:(أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) ملاحظه
مىكنيد، دلالت دارد بر اينكه دستور اكيد داده بر وفا كردن به عقود، و ظاهر اين
دستور عمومى است، كه شامل همه مصاديق مىشود، و هر چيزى كه در عرف عقد و پيمان
شمرده شود و تناسبى با وفا داشته باشد را در بر مىگيرد، و عقد عبارت است از هر
فعل و قولى كه معناى عقد لغوى را مجسم سازد، و آن معناى لغوى عبارت است از برقرار
كردن نوعى ارتباط بين يك چيز و بين چيز ديگر، بطورى كه بسته به آن شود، و از آن
جدايى نپذيرد، مانند عقد بيع، كه عبارت است از نوعى ربط ملكى بين كالا و مشترى،
بطورى كه مشترى بعد از عقد بتواند در آن كالا به هر جورى كه بخواهد تصرف كند، و
علاقهاى كه قبلا فروشنده با آن كالا داشت قطع شود، و ديگر نتواند در آن كالا دخل
و تصرف كند چون ديگر مالكيتى در آن ندارد.
و مثل عقد
نكاح كه عبارت است از ايجاد رابطه زناشويى بين زن و مردى بنحوى كه آن مرد بتواند
از آن زن تمتع ببرد و عمل زناشويى با او انجام دهد و آن زن ديگر نتواند چنين
رابطهاى با غير آن مرد برقرار نموده، مردى ديگر را بر ناموس خود تسلط دهد، و
مانند عهدى كه صاحب عهد شخص معهود له را بر خود مسلط مىسازد، تا آن عهد را براى
او وفا كند، و نتواند عهد بشكند.
قرآن كريم در
وفاء به عهد به همه معانى كه دارد تاكيد كرده، و رعايت عهد را و در همه معانى آن و
همه مصاديقى كه دارد تاكيد شديد فرموده، تاكيدى كه شديدتر از آن نمىشود، و كسانى
كه عهد و پيمان را مىشكنند را به شديدترين بيان مذمت فرموده، و به وجهى عنيف و
لحنى خشن تهديد نموده، و كسانى را كه پاى بند وفاى به عهد خويشند در آياتى
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 258