نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 20
تعالى به چه معنا است.
و تو خواننده
محترم اگر در تفسير آيه مورد بحث به كتب تفاسير مراجعه كنى به اقوالى مختلف و آرا
و هوا و هوسهاى گوناگونى برخورد مىكنى و نيز انواع و اقسام اشكالاتى را خواهى ديد
كه مبهوت مىگردى و من اميد آن دارم به همين مقدار كه ما در اينجا در اختيارت
گذاشتيم براى تو و براى هر كسى كه بخواهد در كلام خداى تعالى تدبر كند، كافى باشد.
چيزى كه هست
اين تذكر را نبايد از ياد برد كه جهات بحث بايد از يكديگر تفكيك شود و نيز بايد با
عرف و اصلاحى كه قرآن كريم براى خود در معناى حسنه و سيئه و نعمت و نقمت دارد آشنا
بود و نيز بايد بين شخصيت فردى و شخصيت مجتمع فرق گذاشت و بين آن دو خلط نكرد تا
نتيجه بحث به دست آيد.
بحث روايتى
[ (در باره شان نزول آيه مربوط به استنكاف از قتال، بلايا و محنتها، نسبت به مؤمن
و ...)]
در تفسير در
المنثور در ذيل آيه:( أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ
كُفُّوا ...) آمده كه نسايى، ابن جرير، ابن ابى حاتم، حاكم (وى حديث را
صحيح دانسته) و بيهقى (در كتاب سنن خود) از طريق عكرمه و از ابن عباس روايت
كردهاند كه گفت: عبد الرحمن بن عوف به اتفاق چند نفر از رفقايش نزد رسول خدا 6
آمدند و عرضه داشتند: يا نبى اللَّه! ما در ايامى كه مشرك بوديم، براى خود عزتى و
آبرويى داشتيم و همين كه ايمان آورديم، ذليل شديم، رسول خدا 6 فرمود: من مامور
به عفو شدهام و لذا شما اجازه نداريد با كفار جنگ كنيد، ولى همين كه از مكه به
مدينه كوچ كردند و خداى تعالى آنها را مامور به هجرت نمود، در آنجا دستور داد كه
با كفار قتال كنند ولى همين افرادى كه آن روز اعتراض داشتند كه چرا اجازه قتال
ندارند؟ از اطاعت خدا و رفتن به جنگ سر باز زدند، و خداى تعالى در باره آنان اين
آيه را نازل فرمود:(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ
كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ ...).[1] و در همان
كتاب است كه عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر از قتاده روايت كردهاند كه در
تفسير آيه فوق گفته است:
جمعى از
اصحاب رسول خدا 6 در روزگارى كه در مكه زندگى مىكردند و هنوز رسول خدا 6 هجرت
نفرموده بود، عجله مىكردند در جنگيدن