نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 191
چه مشغول باشد، دائما به ياد همو خواهد بود.
(مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ) در مجمع
البيان گفته است: وقتى عرب مىگويد: ذبذبته فذبذب منظورش اين است كه
من فلان چيز را حركت دادم و او به حركت در آمد، پس اين ماده مثل تحريك چيزى است كه
آويزان باشد، اين بود گفتار مرحوم طبرسى.[1]
پس بنا به گفته وى مذبذب بودن هر چيزى به معناى آمد و شد كردن آن بين دو طرف است
بدون اينكه آن چيز تعلقى و وابستگى به يكى از آن دو طرف داشته باشد.
و اين خود
صفت منافقين است كه بين مؤمنين و بين كفار آمد و شد دارد، نه به كفار بستگى و تعلق
دارند و نه به مؤمنين(لا إِلى هؤُلاءِ) يعنى نه به طرف
مؤمنين به تنهايى، تا مؤمن حقيقى باشند،(وَ لا إِلى هؤُلاءِ) و نه به طرف
كفار تا كافر محض باشند.
(وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا) اين جمله در مقام
تعليل جمله قبل است و علت تذبذب را بيان مىكند، مىفرمايد:
علت اينكه
بين دو طرف كفر و ايمان تردد دارند، نه به اين طرف تعلق دارند و نه به آن طرف اين
است كه خداى تعالى از راه، گمراهشان كرده، راهى ندارند كه بطور مستقيم بروند.
و به خاطر
همين علت است كه فرمود:(مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ) و
نفرمود: متذبذبين ، خواست بفهماند اين حالت سرگردانى را خودشان اختيار
نكردهاند، تا اختيارشان تذبذب باشد بلكه قهر الهى اين نوع تحريك را برايشان پيش
آورده، تا سعى و تلاششان در زندگى به يك هدف ثابت و آرامش بخش منتهى نگردد.
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ ...) كلمه:
سلطان به معناى حجت و برهان است و كلمه: درك به دو فتح (و گاهى
به فتح اول و سكون راء تلفظ مىشود) به گفته راغب بر وزن درج و به
معناى آن است، چيزى كه هست درج (پله) را در جايى بكار مىبرند كه
مساله بالا رفتن و صعود را در نظر داشته باشند ولى درك در جايى بكار مىرود كه
مساله پائين آمدن مورد نظر باشد و به همين جهت گفته مىشود: درجات بهشت و دركات
آتش و همين دركات و سرازيرىهاى جهنم را براى اينكه در ذهن شنونده تصوير كنند آن
را هاوية ناميدند كه از هوى يعنى سقوط گرفته شده، اين بود
گفتار راغب.[2]