نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 147
ابزارى كه مربوط به اسلحه وى بود در همان حوضخانه
جاى داشت، شبى ديوار حوضخانه را سوراخ كرده، آرد و اسلحه را ربودند، همين كه صبح
شد عمويم رفاعه نزد من آمد و گفت: اى برادر زاده هيچ مىدانى چه شده؟ ديشب بر ما
دستبرد زدند، ديوار مشرف به (حوضخانه) را سوراخ نموده، طعام و سلاح ما را بردند.
قتاده
مىگويد: ما به جستجوى خانه بشر برخاستيم و بعد از بررسى، اين مقدار برايمان مسلم
شد كه همان شب پسران ابيرق، تنورى آتش كرده و نانى پخته بودند و به دست آورديم كه
جنس آرد از همان آرد عموى من بوده، قتاده مىگويد: در حينى كه ما مشغول بررسى و
تحقيق از افراد خانه بوديم بنى ابيرق گفتند: به خدا سوگند ما به غير از لبيد بن
سهل (كه يكى از افراد خانواده آنان و مردى صالح و مسلمان بود) دزدى براى كالاى شما
نمىشناسيم، كار، كار او است و چون اين خبر به گوش لبيد رسيد شمشير خود را برهنه
نموده، به سر وقت بنى ابيرق آمد و گفت: آيا دزد من هستم؟ به خدا سوگند يا اين
شمشير را با گوشت و خونتان در مىآميزم و يا بايد روشن كنيد كه عامل اين سرقت چه
كسى بوده، بنو ابيرق گفتند: دست از سر ما بردار اى مرد، به خدا سوگند تو دزد اين
اموال نيستى و هم چنان به سؤال از اهل خانه ادامه داديم تا ديگر شكى برايمان نماند
كه كار، كار بنو ابيرق است، عمويم گفت: اى برادر زاده حال كه چنين است پس چه خوب
است نزد رسول خدا 6 رفته و نتيجه بررسى خود را به آن جناب بگويى.
قتاده
مىگويد به حضور رسول خدا 6 رفتم و عرضه داشتم: يا رسول اللَّه از قبيله ما يك
خانواده ستمكار و اهل جفا هستند و اخيرا به سراغ عموى من رفاعة بن زيد رفته،
حوضخانه او را نقب زدند و سلاح و طعام او را دزديدند، دستور بفرما حد اقل سلاح ما
را به ما برگردانند و اما طعام از آن خودشان باشد، ما حاجتى به آن نداريم، رسول
خدا 6 فرمود: در اين باره فكر مىكنم، خبر اين گزارش به گوش بنى ابيرق رسيد، نزد
مردى از كسان خود كه نامش اسير بن عروة بود رفته و در باره اين ماجرا
با او صحبت كردند، رفته رفته همه اهل آن خاندان دور ابن عروة جمع شدند
به اتفاق، به حضور رسول خدا 6 آمدند و عرضه داشتند: يا رسول اللَّه! قتادة بن
نعمان و عمويش مىخواهند آبروى خاندانى از قبيله ما را كه اهل اسلام و اهل صلاحند
بريزند، براى اينكه بدون هيچ شاهد و دليلى نسبت دزدى به آنان دادهاند.
قتاده
مىگويد: در اين ميان خدمت رسول خدا 6 رسيدم، فرمود: آيا تصميم گرفتهاى آبروى
خاندانى را كه مىگويند خاندانى مسلمان و صالحند ببرى؟ و آيا بدون
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 147