نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 135
آورده و گفتهاند: مراد از كلمه انثى
بتهاى سهگانه لات و عزى و منات و امثال آنها است، زيرا هر قبيلهاى از عرب براى
خود بتى داشت و به آن مىگفتند: انثى بنى فلان يعنى بت فلان قبيله.
حال، يا به خاطر اين بوده كه اسامى بتها مؤنث مجازى بوده و يا به خاطر اينكه جماد
و بى جان بودند و كلمه جماد وقتى جمع بسته مىشود به جمع مؤنث بسته مىشود و
مىگويند جمادات.
وجه اينكه
گفتيم توجيه ما بهتر است اين است كه توجيهى كه نقل كرديم با حصرى كه در جمله:(إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً) آمده آن طور كه بايد
نمىسازد چون مىدانيم در بين معبودهايى كه به جاى خداى تعالى پرستيده مىشود،
معبودهايى هست كه كلمه انثى در باره آنها صادق نيست مانند عيساى مسيح
(ع) و برهما و بودا كه هر سه مرد بودهاند.
(وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً) كلمه
مريد به فتحه ميم به معناى كسى است كه از هر خيرى عارى باشد. البته اين كلمه
در مورد مطلق عارى نيز استعمال دارد، چه عارى از خير و چه عارى از غير آن.
بيضاوى در
تفسير خود گفته: كلمه مارد و كلمه مريد به كسى گفته
مىشود كه با هيچ خيرى وابسته نيست، و اصل تركيب براى توصيف به نرمى و لطافت و
بىمويى و برهنگى از پر و پشم وضع شده و تعبير صرع ممرد و نيز
غلام امرد و نيز شجرة مرداء همه از اين باب است، اولى به معناى
تختى نرم و لطيف، و دومى به معناى پسرى بىمو، و سومى به معناى درختى است كه برگ
آن اندك و تك تك باشد. اين بود گفتار بيضاوى.[1]
و از ظاهر گفتار بر مىآيد كه جمله مورد بحث بيانى باشد براى جمله سابق چون
كلمه يدعون از دعوت است، و دعوت كنايه از عبادت است و به اين مناسبت،
عبادت را دعوت مىگويند كه اصل عبادت و منشا آن دعوت نيازهاى آدمى است به اينكه
آدمى خود را به پناه كسى بكشاند كه حاجتش را بر مىآورد خداى تعالى طاعت را نيز
عبادت خوانده، فرموده:
(أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ
إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِي)[2].
و بنا بر اين
برگشت معناى جمله مورد بحث به اين است كه عبادت پرستندگان غير خداى تعالى، عبادت و
دعوت شيطان مريد است چون اطاعت او است.
[2] آيا با شما اى بنى آدم عهد نكرده بوديم كه شيطان را عبادت-
اطاعت- مكنيد چون كه او دشمنى آشكارا براى شما است، و اينكه مرا بپرستيد- اطاعت
كنيد-؟ سوره يس، آيه 61 .
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 135