نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 122
مصيبت و رزيت و سليقه كه اينها نيز احتياجى به
موصوف ندارند، لازم نيست بگوئيم: حادثه مصيبت و پيشامد
رزيت (ناراحت كننده) و رأيى سليقه رأيى كه منشا آن قريحه باشد
نه الهام گيرى و تعلم از ديگران بلكه به حادثه مىگوئيم مصيبت، و به پيش آمد
مىگوئيم رزيه و به رأى آن چنانى مىگوئيم سليقه.
و وزن فعيل
دلالت دارد بر انباشته شدن حادثه و استقرار آن و بنا بر اين كلمه
خطيئه به معناى عملى است كه خطا در آن انباشته شده و استقرار يافته، و خطا
آن فعلى است كه بدون قصد از انسان سرزده باشد، مانند قتل خطا.
همه اينها كه
گفته شد به حسب اصل لغت بود، و اما بر حسب استعمال بايد دانست كه معناى كلمه خطا
را توسعه دادند، و به عنوان مجاز هر عملى كه نمىبايست انجام شود را از مصاديق خطا
شمردند، و هر عملى و يا اثر عملى كه از آدمى بدون قصد سر زده باشد، خطيئه
خواندهاند- و معلوم است كه چنين عملى معصيت شمرده نمىشود، و همچنين هر عملى كه
انجام دادنش سزاوار نباشد را خطيئه ناميدند. هر چند كه با قصد انجام شود- و معلوم
است كه به اين اعتبار آن عمل را معصيت و يا وبال معصيت مىنامند.
و اما خداى
سبحان از آنجا كه در جمله:(وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً) خطيئه را به
كسب نسبت داده، مرادش از اين كلمه همان معصيت است يعنى انجام دادن عملى كه مىداند
نبايد انجام داد.
پس مراد از
خطيئه در آيه شريفه، آن عملى است كه با قصد و عمد انجام شود، هر چند كه وضع آن عمل
وضعى باشد كه جا دارد كسى قصد انجام آن را نكند.
در تفسير
آيه:(قُلْ فِيهِما إِثْمٌ)[1] گفتيم:
كلمه اثم به معناى عملى است كه با وبال خود انسان را از خيرهاى بسيارى
محروم بسازد، مانند شرب خمر، و قمار، و سرقت، از كارهايى كه هيچ انسانى آن را به
منظور به دست آوردن خيرات زندگى انجام نمىدهد، و بر عكس موجب انحطاط اجتماعى و
سقوط آدمى از وزن اجتماعى و سلب اعتماد و وثوق جامعه از آدمى مىشود.
و بنا بر اين
پس اجتماع هر دو كلمه خطيئه و اثم به نحو ترديد و نسبت
دادن هر دو به كسب در جمله:(وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ
إِثْماً ...) ايجاب مىكند كه هر يك از آن دو معناى خاص خود را بدهد، و آيه
شريفه- و خدا داناتر است- به اين معنا باشد: هر كس معصيتى كند كه