نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 121
[معناى
كلمه خطيئه و اشاره به وجه بكار بردن تعابير مختلف در باره معصيت]
(وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ
احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً) راغب در مفردات
مىگويد: وقتى كسى اراده چيزى كند، و اتفاقا چيز ديگرى را به دست آورد و يا كارى
ديگر كند، مىگويند فلانى خطا كرد. و اگر همان چيز را كه خواسته بود به دست آورد،
مىگويند فلانى اصابه كرد. گاهى هم مىشود كه به كسى كه عملى كرده كه درست آن را
انجام نداده و يا ارادهاى كرده كه خوب نمىتواند عمليش كند، مىگويند فلانى به
خطا رفت. و از اين باب است كه مىگويند: اصاب الخطا و يا
مىگويند اخطا الصواب و يا اصاب الصواب و اخطا
الخطاء يعنى به راه خطا رسيد و راه صواب را به خطا رفت و به راه صواب رسيد و
راه خطا را هم درست نرفت، بلكه در آن نيز خطا كرد. و اين لفظ يعنى لفظ خطا بطورى
كه ملاحظه كرديد، مشترك در چند معنا است. و كسى كه مىخواهد در حقايق تدبر كند،
بايد در هر مورد استعمالى فكر كند ببيند اين لفظ در خصوص آن مورد به چه معنا است.
و نيز
مىگويد: كلمه خطيئه از نظر معنا با كلمه سيئه نزديك است
چيزى كه هست كلمه خطيئه را بيشتر در جايى استعمال مىكنند كه مورد مقصود اصلى و فى
نفسه نبوده باشد، بلكه آن مورد و آن فعلى كه به خطا انجام شده زائيده از مقصدى
ديگر باشد، مثل كسى كه قصد كرده شكارى را با تير بزند، ولى تير او به انسانى بر
مىخورد. و يا تنها مىخواهد مسكرى بنوشد و قصد هيچ جنايتى ندارد، و ليكن وقتى مست
شد جنايت هم مرتكب مىشود.
البته اين
زائيدن و سبب شدن براى تحقق خطا دو جور است، يكى آن سببى است كه خودش نيز حرام
است، مانند نوشيدن مسكر كه سبب جنايتى شود. دوم سببى كه خودش حرام و ممنوع نيست،
مثل تير انداختن به طرف شكار كه عملى است جايز ولى گاهى سبب جنايتى مىشود و خداى
تعالى درباره اين قسم فرموده:(وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ فِيما
أَخْطَأْتُمْ بِهِ ... وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ) و نيز
فرموده:(وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ...) كه در اين
دو آيه منظور از خطا قسم دوم است كه مرتكب هيچ قصدى به انجام آن نداشته است. اين
بود گفتار راغب.[1] و من خيال
مىكنم خطيئه از اوصافى است كه در اثر كثرت استعمال بىنياز از موصوف شده، ديگر حاجت
نيست بگوئيم: فعل خطيئه بلكه خود كلمه اين معنا را مىرساند، مانند
كلمات