نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 106
و نسايى و ابن ماجه و ابن جارود و ابن خزيمه و
طحاوى و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و نحاس (در ناسخ خود) و ابن حبان همگى
از يعلى بن اميه روايت آوردهاند كه گفت: من از عمر بن خطاب پرسيدم: آيه شريفه:(فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ
يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا) شكستن نماز را مخصوص خوف دانسته و
امروز مردم خوفى ندارند، ديگر چرا بايد نماز را شكسته بخوانند؟
عمر گفت: من
نيز همين تعجب تو را كردم و علت آن را از رسول خدا 6 جويا شدم. فرمود: تعبير
به لا جناح عليكم براى اين است كه بفهماند اين حكم تصدق و ارفاقى است
از ناحيه خدا به شما مسلمين. و اما اينكه واجب است نماز شكسته شود براى اين است كه
قبول تصدق خدا واجب است، پس صدقه خدا را قبول كنيد (و در سفر نماز را تمام نخوانيد).[1] و در همان كتاب است كه عبد بن حميد
و نسايى و ابن ماجه و ابن حبان و بيهقى در كتاب سنن خود از امية بن عبد اللَّه بن
خالد بن اسد روايت آورده كه از پسر عمر پرسيده است: آيا به نماز شكسته رأى مىدهى؟
با اينكه ما تنها نماز خوف را در قرآن مىبينيم و اما نماز مسافر را نمىيابيم.
پسر عمر گفت: اى برادر زاده، خداى تعالى محمد 6 را وقتى فرستاد كه ما هيچ چيزى
نمىدانستيم، ناگزير ما آنچه مىكنيم، طبق عمل رسول خدا 6 مىكنيم، بايد ببينيم
آن جناب چه مىكرده و شكستن نماز در سفر سنتى است كه آن را رسول خدا باب كرده است.[2] و در همان كتاب است كه ابن ابى
شيبه و ترمذى (وى حديث را صحيح دانسته) و نسايى از ابن عباس روايت كردهاند كه
گفت: ما در بين راه مكه و مدينه نماز را شكسته خوانديم با اينكه ايمن بوديم و هيچ
خوفى نداشتيم.[3] و نيز در
همان كتاب آمده كه ابن ابى شيبه و احمد و بخارى و مسلم و ابو داود و ترمذى و نسايى
از حارثة بن وهب خزاعى روايت كردهاند كه گفت: من نماز ظهر و عصر را در منا با
جمعيتى بسيار زياد و با امنيتى كامل به رسول خدا 6 اقتدا كردم، و آن جناب دو
ركعتى خواند.[4] و در كافى
به سند خود از داود بن فرقد روايت كرده كه گفت: من از امام صادق