نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 96
افاضه كرده باشد، و نيز آنچه كه دارد در معرض
زوال قرار نگيرد، و اين همان خلود سعادت براى انسان و خلود انسان در آن سعادت است.
و از همين جا
واضح مىشود كه نبودن خوف و حزن عين روزى خوردن انسان نزد خدا است و به حكم آيه:(وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ)[1] و آيه:(وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ)[2] آنچه نزد
خدا است هم نعمت و خير است، هم باقى است، نه عذاب و شرى آميخته با آن است و نه فنا
و زوالى بدان راه دارد. باز اين معنا واضح مىشود كه نبودن حزن و خوف عينا بودن
نعمت و فضل است، و اين خود عطيه است، ليكن در سابق يعنى در اوايل كتاب گذشت و به
زودى در تفسير آيه:(مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ
عَلَيْهِمْ)[3] ميايد كه
نعمت وقتى در عرف قرآن اطلاق شود معنايش ولايت الهيه است، بنا بر اين معناى آيه
مورد بحث چنين مىشود: خداى تعالى متصدى و عهدهدار كار مؤمنين است و آنان
را به عطيهاى از خود اختصاص مىدهد .
و اما احتمال
اينكه مراد از فضل موهبتى باشد كه زايد بر استحقاق در برابر عمل است.
و نعمت عبارت باشد از موهبتى كه در برابر عمل احتمالى است كه با جمله:(وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ) نمىسازد براى اينكه
در يك آيه فضل را أجر هم خوانده، و همه مىدانيم كه أجر تنها در مورد استحقاق است،
پس مؤمنين مستحق فضل هم هستند، در سابق هم گفتيم و تو خواننده محترم توجه كردى كه
چند فقره زير يعنى جمله(عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) و جمله:(فَرِحِينَ بِما ...) و جمله(يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ ...) و جمله:(وَ أَنَّ
اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ)، مال و برگشتنشان به
يك حقيقت است، پس فرق گذاشتن بين فضل و نعمت در چنين موردى درست نيست.
البته در ذيل
آيات مورد بحث جا براى بحثهايى ديگر نيز بود، ولى بعضى از آن بحثها در ذيل تفسير
آيه:(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
أَمْواتٌ)[4] گذشت، و
شايد خداى عز و جل توفيق بدهد در مواردى كه پيش مىآيد هر جا مناسب بود به قدر
توانايى در اين باره بحث بيشترى بكنيم ان شاء اللَّه تعالى.