نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 562
بالوالدين احسانا باشد، و كلمه
احسانا هم با حرف (با) متعدى مىشود، و هم با حرف (الى)، هم گفته
مىشود: احسنت به ، و هم گفته مىشود احسنت اليه به او
احسان كردم.
كلمه
بذى القربى عطف است به كلمه بالوالدين ، و همچنين كلمات بعد، كه
همه عطف به آنند، و معناى كلمه ذو القربى خويشاوند و معناى دو جمله(الْجارِ ذِي الْقُرْبى) و(الْجارِ الْجُنُبِ) از آنجا كه
در مقابل هم قرار گرفتهاند، اولى همسايه نزديك و دومى همسايه دور است، چون كلمه
(جنب) به معناى اجنبى است، و در اينجا قرينه نامبرده معناى دور را به آن مىدهد، و
منظور از اين دورى و نزديكى دورى و نزديكى از نظر خانه است، در روايت هم از رسول
خدا 6 نقل شده كه همسايه را تحديد فرمود به كسى كه بين خانه تو و خانه او چهل
ذراع، يعنى بيست ذرع فاصله باشد، و در روايتى ديگر تحديد شده به چهل خانه، كه
احتمال دارد روايت اولى خواسته باشد همسايه نزديك را تحديد كند و دومى همسايه دور
را.
و جمله(الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ) به معناى كسى است كه پهلوى آدمى باشد، حال يا
در سفر از ساير رفقا به انسان نزديكتر باشد، و يا در حضر خانهاش ديوار به ديوار
آدمى باشد، و يا در جاى ديگر مصاحب آدمى باشد، و كلمه (ابن السبيل) به معناى كسى
است كه در سفر فقير شده باشد، و يا اگر او را (پسر راه) خواندهاند، از اين بابت
است كه به غير از راه كسى نيست كه وى منسوب به او باشد، تنها اين مقدار به او
معرفت داريم كه در راه سفر است، به اين جهت او را پسر راه خواندهاند و اما اين كه
فقير و بى زاد و راحله هم هست از خارج مفهوم كلمه به دست مىآيد- و خود كلمه (ابن
السبيل) بر آن دلالت ندارد-، و منظور از جمله:(ما مَلَكَتْ
أَيْمانُكُمْ) بردگان از كنيز و غلام است، به قرينه اين كه اين طايفه را
در عداد كسانى كه بايد به آنان احسان كرد مىشمارد، اين را هم بگوييم كه بيشتر از
بردگان تعبير مىكنند به:(ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ)، چيزى كه
شما مالك آن شدهايد، با اين كه بايد تعبير كرد به (من ملكت ايمانكم- كسى كه شما
مالك او شدهايد) (و شايد اين تبديل عبارت از ناحيه اسلام و براى اين بوده كه
اسلام از مالك شدن انسانها كراهت دارد).
(إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالًا فَخُوراً) كلمه
(مختال) به معناى كسى است كه دستخوش خيالات خود شده، و خيالش او را در نظر خودش
شخصى بسيار بزرگ جلوه داده، در نتيجه دچار به كبر گشته، از راه صواب گمراه شده
است، اسب را هم اگر خيل مىخوانند براى همين است كه در راه رفتنش تبختر مىكند، و
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 562