نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 539
از سوى ديگر ماليات سنگين هيچ اثرى در جلوگيرى از
فساد ندارد، چون به فرضى هم كه همه درآمدها به صندوق بيت المال ريخته شود، آنهايى
كه اين صندوقها را در دست دارند، فساد و ظلم مىكنند، چون فساد تنها ناشى از مالك
ثروت بودن نيست ناشى از تسلط بر ثروت نيز مىشود، آن كسى كه مىخواهد ظلم كند و
عياشى داشته باشد، يك بار با مال خودش اين كار را مىكند، يك بار هم با تسلطش بر
مال دولت.
پس نه
اشتراكيها درد را دوا كردند، نه دموكراتها، و به قول معروف لا دواء بعد
الكى (بعد از داغ ديگر دوايى نيست) و به نتيجه نرسيدن اين چاره جوييها براى
اين است كه آن چيزى كه بشر آن را هدف و غايت مجتمع خود قرار داده، يعنى بهرهكشى
از ماديات و بهرهورى از زندگى مادى، قطب نمايى است كه بشر را به سوى قطب فساد
مىكشاند، چنين انسانى در هر نظامى قرار گيرد بالآخره رو به سوى هدف خود مىرود،
همانطور كه عقربه مغناطيسى هر جا كه باشد به طرف قطب راه مىافتد.
(حال ببينيم
در نظام مالى اسلام چه روشى پيشنهاد شده)؟ اسلام براى ريشه كن كردن اين ريشههاى
فساد اولا بشر را در تمامى آنچه كه فطرتشان حكم مىكند آزاد گذاشته، و در ثانى
عواملى را مقرر كرده كه فاصله بين دو طبقه ثروتمند و فقير را به حد اقل مىرساند،
يعنى سطح زندگى فقرا را از راه وضع ماليات و امثال آن بالا برده و سطح زندگى
توانگران را از راه منع اسراف و ريخت و پاش و نيز منع تظاهر به دارايى كه باعث
دورى از حد متوسط است پايين مىآورد، و با اعتقاد به توحيد و تخلق به اخلاق فاضله
و نيز بر گرداندن گرايش مردم از مادىگرى به سوى كرامت تقوا تعديل مىكند، ديگر از
نظر يك مسلمان برتريهاى مالى و رفاهى هدف نيست هدف كرامتهايى است كه نزد خدا است.
و اين همان
حقيقتى است كه خداى تعالى در جمله(وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ
...)، به آن اشاره مىكند، و همچنين در آيه:(إِنَّ
أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ)[1] و آيه:(فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ)[2] (پس به سوى
اللَّه بگريزيد).
در سابق هم
گفتيم كه برگرداندن روى مردم به سوى خداى سبحان اين اثر را دارد كه مردم به سوى
خدا برگشته، در جستجوى مقاصد زندگى، تنها به اسباب حقيقى و واقعى اعتنا مىورزند،
و ديگر در به دست آوردن معيشت نه بيش از آنچه بايد، اعتنا مىورزند، و بيهوده