responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 4  صفحه : 467

و در همان كتاب از سدى نقل كرده كه در تفسير آيه نامبرده گفته اين آيه راجع به متعه است و آن اين است كه مردى زنى را به شرط مدتى معين نكاح كند همين كه آن مدت سر آمد ديگر حقى به آن زن ندارد و آن زن نيز به وى نامحرم است و بر آن زن لازم است رحم خود را استبرا كند- يعنى عده نگه دارد، تا معلوم شود از آن مرد حامله نيست،- نه آن مرد از زن ارث مى‌برد و نه زن از مرد[1].

و در دو كتاب صحيح بخارى و صحيح مسلم اين حديث را در الدر المنثور نيز روايت كرده- از عبد الرزاق، و ابن ابى شيبه، از ابن مسعود روايت كرده‌اند كه گفت:

ما با رسول خدا 6 در جنگ بوديم و زنان ما با ما نبودند عرضه داشتيم آيا مى‌توانيم خود را خصى- اخته كنيم؟ در پاسخ ما را از اين عمل نهى فرمود و به ما اجازه داد با زنان ازدواج موقت كنيم، در ازاء يك تكه لباس، عبد اللَّه بن مسعود سپس اين آيه را قرائت كرد:

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ) (اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد طيباتى را كه خدا برايتان حلال كرده، بر خود حرام نكنيد)[2].

و در الدر المنثور است كه ابن ابى شيبه از نافع روايت كرده كه گفت شخصى از پسر عمر از مساله متعه پرسيد، او گفت: حرام است به او گفته شد كه ابن عباس به متعه فتوا مى‌دهد گفت: پس چرا در زمان عمر جرات نكرد لب باز كند[3].

و در الدر المنثور است كه ابن منذر و طبرانى و بيهقى از طريق سعيد بن جبير روايت كرده‌اند كه گفت: من به ابن عباس گفتم اين چه كارى بود كه كردى، سواره‌ها فتواى تو را به اطراف بردند، و منتشر كردند و شعرا در باره آن شعر سرودند، پرسيد چه گفتند؟ در پاسخ اين شعر را برايش خواندم:

اقول للشيخ لما طال مجلسه‌

يا صاح هل لك فى فتيا ابن عباس؟

هل لك فى رخصة الاطراف آنسة

تكون مثواك حتى مصدر الناس؟

من به آن مرد محترم كه مجلسش طول كشيده و شاگردانش رفته بودند گفتم، با فتواى ابن عباس چطورى؟ ميل دارى زنى صيغه كنى تا آلت تناسليت روى آزادى ببيند، و مونسى بيابد، تا مردم و شاگردانت بر مى‌گردند بستر گرم و نرمى داشته باشى؟ كه البته منظور شاعر مسخره كردن ابن عباس و فتواى او بوده.


[1] تفسير طبرى ج 5 ص 9.

[2] الدر المنثور ج 2 ص 140( و صحيح بخارى ج 7 ص 4- 5) و( صحيح مسلم ج 9 ص 182).

[3] الدر المنثور ج 2 ص 141.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 4  صفحه : 467
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست