نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 461
حضرت فرمود: هر چند كه عمر تحريم كرده باشد، عرضه
داشت: من تو را به خدا پناه مىدهم از اينكه حلال كنى چيزى را كه عمر آن را حرام
كرده.
زراره
مىگويد: امام باقر (ع) در جوابش فرمود: خيلى خوب، تو بر عقيده صاحبت باش، من هم
به عقيده رسول خدا 6 باقى مىمانم حال بيا تا با تو بر سر اين مساله ملاعنه و
مباهله كنم (يعنى بر اين كه قول رسول خدا 6 حق، و قول صاحب تو عمر باطل است) عبد
اللَّه عمير رو به آن حضرت كرد و گفت آيا دوست مىدارى زنان و دختران و خواهران و
دختر عمههاى تو متعه شوند؟ حضرت وقتى شنيد كه او نام زنان و دختر عموهاى آن جناب
را برد روى از او برگردانيد[1].
و در همان
كتاب به سند خود از عبد الرحمن بن ابى عبد اللَّه روايت كرده كه گفت:
من از ابو
حنيفه شنيدم كه داشت از امام صادق (ع) از مساله متعه سؤال مىكرد، حضرت پرسيد. از
كدام متعه مىپرسى- از متعه زنان، و يا متعه حج- عرضه داشت منظورم متعه حج بود،
ولى فعلا مرا خبر ده از مساله متعه زنان، آيا اين عمل حق است؟ حضرت فرمود: سبحان
اللَّه مگر كتاب خدا را نخواندى كه مىفرمايد:(فَمَا
اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) عرضه داشت:
به خدا سوگند مثل اينكه اين آيهاى است كه تا كنون آن را نخواندهام[2].
و در تفسير
عياشى از محمد بن مسلم از امام باقر (ع) روايت كرده كه فرمود:
جابر بن عبد
اللَّه از سيره رسول خدا 6 سخن مىگفت: از آن جمله گفت: من و يارانم با رسول خدا
6 به جنگ مىرفتيم، رسول خدا 6 عمل متعه را برايمان حلال كرد، و تا زنده بود
حرامش نكرد، و على (ع) بارها مىفرمود: اگر پسر خطاب يعنى عمر قبل از من خلافت را
به دست نمىگرفت، و از دست من نمىربود، احدى جز شقى مرتكب زنا نمىشد (در نسخهاى
ديگر به جاى شقى كلمه اشقى- يعنى شقىترين مردم- آمده)، و ابن عباس در تفسير
آيه: فما استمتعتم به منهن الى اجل مسمى فاتوهن اجورهن فريضة مىگفت: اين
مردم يعنى دستگاه خلافت- به اين آيه كفر ورزيدند، ولى رسول خدا 6 آن را حلال
كرد، و تا زنده بود تحريمش نفرمود[3].
[1] فروع كافى ج 5 ص 449 حديث 4 ط بيروت دار التعارف.
[2] فروع كافى ج 5 ص 449 حديث 6 ط بيروت دار التعارف.