نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 395
(وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ
إِلَّا بِأَهْلِهِ)[1].
و
خامسا نافرمانى خدا كه براى آدمى موقف شرم آورى است آثار سويى در زندگى او
دارد، و بشر هرگز از آنها دست بر نمىدارد، و توبه نمىكند، مگر به علم و يقين به
زشتى آنها، كه اگر چنين علمى براى انسان حاصل شود، اولا ممكن نيست آدمى از آنچه تا
كنون مرتكب شده پشيمان نگردد، و پشيمانى تاثير خاص باطنى است، كه از كار زشتى كه
انجام شده در دل پيدا مىشود، و ثانيا وقتى اين حالت در دل پا بر جا مىشود، كه
پارهاى افعال صالح و مخالف آن سيئات انجام دهد، اعمالى كه بر رجوع و توبه او
دلالت كند.
تمامى
ريزهكاريهايى كه خداى عز و جل در شريعت اسلام براى توبه مقرر كرده از قبيل ندامت،
و سپس استغفار، و آن گاه مشغول انجام اعمال صالحه شدن، و در آخر از نافرمانى خدا
دل كندن و چيزهايى ديگر از اين قبيل، كه در روايات وارد شده، و در كتب اخلاق متعرض
آن شدهاند، همه و همه به اين واقعيتهايى كه گفتيم برگشت مىكند (و خلاصه آنچه
زبان شرع در اين باب بيان كرده زبان فطرت و واقعيتهاى خود بشر است).
[مواردى كه
قابل توبه نيستند]
و
سادسا اينكه توبه كه عبارت شد از برگشتن اختيارى از گناه به طاعت و عبوديت،
وقتى محقق مىشود كه در ظرف اختيار صورت بگيرد، يعنى در عالم دنيا كه عرصه اختيار
است، و اما در عالمى ديگر كه عبد هيچ اختيارى از خود ندارد، و نمىتواند به اختيار
خود يكى از دو راه صلاح و طلاح و سعادت و شقاوت را انتخاب كند، توبه در آنجا راه
ندارد، كه توضيح بيشترش در سابق گذشت.
يكى از
مواردى كه توبه در آنجا صحيح نيست چون هيچ انتخابى در اختيار انسان نيست، گناهان
مربوط به حقوق الناس است، در باره حق اللَّه، توبه تصور دارد، چون خداى تعالى خودش
وعده داده از گناهان گذشته توبهكاران صرفنظر فرمايد، ولى مردم چنين وعدهاى به ما
ندادهاند، و من كه حق آنان را ضايع كردهام از بين بردن آثار سوء اين ظلم در
اختيار من نيست، هر چه من بگويم توبه كردم، ما دام كه صاحب حق از من راضى نشده
فائده ندارد، چون خود خداى سبحان هم حقوقى براى مردم جعل كرده، و حقوق مردم را
محترم شمرده، و تعدى به يك فرد از بندگانش به اموال و ناموس و آبرو و جانش را ظلم
و عدوان