نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 333
دارد، مانند آيه شريفه:(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ
عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ)[1]، كه دلالت دارد بر
اينكه تمامى احكام اسلام مطابق نظام جارى در تكوين، تشريع شده است، با بودن چنين آياتى
چگونه تصور مىشود كه در شريعت اسلام احكامى الزامى و فرائضى غير متغير تشريع بشود
كه در تكوين حتى فى الجمله ريشهاى نداشته باشد.
و چه بسا كه
از آيه يعنى جمله:(آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ ...) تقدم اولاد
اولاد بر اجداد و جدات استفاده بشود و يا حد اقل استشمام گردد، براى اينكه اجداد و
جدات با وجود اولاد و فرزندان اولاد، ارث نمىبرند.
(فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ ...) ظاهرا منصوب بودن كلمه فريضة به
خاطر فعل تقديرى باشد و تقدير كلام خذوا فريضة و يا الزموا
فريضة و يا امثال اينها باشد، يعنى شما اين حكم را به عنوان يك فريضه بگيريد
و يا متعهد به آن باشيد و اين جمله تاكيدى بالغ و شديد است بر اينكه سهام نامبرده
از ناحيه خداى تعالى به شما پيشنهاد شده و حكمى است معين و لا يتغير.
و اين آيه
شريفه متكفل بيان سهام طبقه اول از طبقات ارث است و طبقه اول عبارتند از:
اولاد و پدر
و مادر در همه تقديرهايش چرا كه سهم آنان بطور واضح در قرآن آمده مانند:
1- سهم پدر و
مادر با وجود اولاد كه هر يك سدس (يك ششم) مىبرند.
2- و سهم پدر
و مادر با نبود اولاد كه پدر يك سدس مىبرد (يك ششم) و مادر يك ثلث (يك سوم) اگر
ميت برادر نداشته باشد، و گرنه او هم يك سدس (يك ششم) مىبرد.
3- و سهم يك
دختر نصف مال است.
4- و سهم چند
دختر در صورتى كه وارث ديگرى نباشد كه دو ثلث (دو سوم) مىبرند.
5- و سهم
پسران و دختران در صورتى كه هر دو بوده باشند كه پسران دو برابر دختران مىبرند.
6- و ملحق به
اين قسم است ارث دو دختر كه آن نيز به بيانى كه گذشت دو ثلث (دو سوم) است.
و چه اينكه
بطور اشاره در قرآن آمده باشد مانند:
1- يك پسر به
تنهايى (با نبود دختر و پدر و مادر) همه مال را به ارث مىبرد، به دليل