نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 522
مؤلف: توجيه معناى اين روايت گذشت.
و در تفسير
قمى از امام صادق ع آمده كه امام فرمود: خداى تعالى در عالم ذر به ايشان فرمود:(أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِي) و معناى
اصر عهد است.(قالُوا أَقْرَرْنا) آن گاه خداى تعالى
به ملائكه فرمود: فاشهدوا گواه باشيد.[1]
مؤلف قدس سره: لفظ آيه با اين عبارت مىسازد، و آن را دفع نمىكند. هر چند به
بيانى كه گذشت از ظاهر آن استفاده نشود.
و در الدر
المنثور است كه احمد، و طبرانى، در كتاب اوسط از ابى هريره روايت كرده كه در تفسير
آيه:(وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً ...) گفت: رسول
خدا فرمود: در روز قيامت، اعمال مىآيند، از آن جمله نماز مىآيد و عرضه مىدارد:
پروردگارا من نمازم. خطاب مىرسد:
تو بر خير
هستى. و صدقه مىآيد و مىگويد: پروردگارا من صدقهام. خداى تعالى به او هم
مىفرمايد تو بر خير هستى. دنبال صدقه روزه مىآيد و عرضه مىدارد: پروردگارا من
روزهام.
خداى تعالى
به او هم مىفرمايد: تو بر خير هستى. آن گاه ساير اعمال يكى يكى مىآيند و خود را
معرفى مىكنند و خداى تعالى به يك يك آنها مىفرمايد: تو بر خير هستى تا آنكه
اسلام مىآيد و عرضه مىدارد: پروردگارا تو سلامى و من اسلام هستم. خداى تعالى
مىفرمايد: تو بر خير هستى و من امروز تو را معيار قرار مىدهم، با تو مؤاخذه
مىكنم، و با تو پاداش مىدهم، آن گاه رسول خدا ص اين آيه را تلاوت فرمود:(وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي
الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ).[2]
و در كتاب توحيد[3] و كتاب
تفسير عياشى[4] از امام
صادق ع روايت آورده كه در ذيل همين آيه فرمود: توحيد مردم نسبت به خداى عز و جل
همين است.
مؤلف قدس
سره: توحيدى كه در اين روايت آمده، ملازم با تسليم خدا شدن در همه چيزهايى است كه
از بندگان خود مىخواهد، در نتيجه برگشت اين حديث هم به همان معنايى است كه در
بيان سابق گذشت.
و اگر منظور
تنها نفى شريك بوده باشد، قهرا معناى طوع و كره هم دلالت اختيارى و اضطرارى خواهد
بود.