نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 3 صفحه : 280
اشاره به وسيله ابرو و چشم و دست هم استعمال
مىشود ولى در اولى بيشتر بكار مىرود[1].
و كلمه
عشى به معناى طرف آخر روز است، و گويا از عشوه گرفته شده كه به معناى غبار و
تاريكى عارض بر چشم است و باعث مىشود آدمى نتواند اشيا را ببيند، و به اين مناسبت
آن قسمت از زمان را هم كه بطرف تاريكى مىرود عشى ناميدند، و كلمه
ابكار به معناى طرف ابتداى روز است، و معناى اصلى و لغوى اين كلمه استعجال و
شتابزدگى بوده است.
در اين آيه
شريفه نشانه صاحب فرزند شدن زكريا سخن نگفتن وى معرفى شده، هم چنان كه در داستان
مريم نيز نظير آن، نشانه و علامت شده بود و به مريم دستور دادند كه اگر از مردم
كسى را ديدى بگو من براى خداوند، روزه زبان گرفتهام[2]
و اين بخاطر شباهتى است كه بين آن جناب يعنى يحيى و عيسى (ع) بوده است.
[درخواست
نشانه و علامت كردن زكريا براى چه بوده است؟]
در آيه مورد
بحث، حضرت زكريا (ع) از خداى تعالى درخواست علامتى كرده، چون كلمه آيه
به معناى علامتى است كه بر چيزى دلالت كند، و در اينكه آيا منظورش اين بوده كه
بفهمد نداى(يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ ...) از ناحيه
خداى تعالى بوده و يا اينكه از ناحيه شيطان بوده، خلاصه صدايى كه شنيده صداى فرشته
بوده يا شيطان و يا منظور اين بوده كه هر وقت همسرش حامله شد او از سخن گفتن عاجز
شود، بين مفسرين اختلاف است.
وجه دوم تا
حدى از سياق آيات و جريان داستان بعيد بنظر مىرسد، و ليكن علت اينكه مفسرين جرأت
نكردهاند وجه اول را اختيار كنند، يعنى بگويند منظورش از آن درخواست اين بوده كه
بفهمد خطاب نامبرده از ناحيه خدا بوده يا از ناحيه شيطان، اين بوده كه فكر
كردهاند شان انبيا عالىتر از آن است كه شيطان در صدد گمراه كردنشان برآيد و آن
حضرات بخاطر عصمتى كه دارند صداى فرشته را از صدا و وسوسه شيطان تشخيص مىدهند و
ممكن نيست شيطان با فهم آنان بازى كند، و در نتيجه طريق فهم بر آنان مشتبه گردد.
و اين گفتار
هر چند حق است، و ليكن بايد دانست كه اگر انبيا (ع) حق و باطل را تشخيص مىدهند و
شناختى دارند، شناختشان از ناحيه خدا است نه از ناحيه خودشان، و به استقلال
ذاتشان، و وقتى اين طور شد چرا جايز نباشد كه زكريا همين شناخت را از خدا