و اين دو آيه
بطورى كه ملاحظه مىفرمائيد داراى اطلاقى قطعى هستند، هم شامل كفار مىشوند، و هم
مؤمنين، هم شامل آن كسانى مىشوند كه رزق از حلال مىخورند، و هم آنان كه از حرام.
[رزق، چيزى
است كه مورد انتفاع مرزوق واقع شود و ربطى به زيادى و كمى مال ندارد]
مطلبى كه در
اينجا واجب است بدانيم اين است كه رزق همانطور كه گفتيم به معناى چيزى است كه مورد
انتفاع مرزوق قرار بگيرد. قهرا از هر رزقى آن مقدار رزق است كه مورد انتفاع واقع
شود، پس اگر كسى مال بسيارى جمع كرده، كه به غير از اندكى از آن را نمىخورد، در
حقيقت رزقش همان مقدارى است كه مىخورد، بقيه آن رزق او نيست مگر از اين جهت كه
بخواهد به كسى بدهد، كه از اين جهت رزق است و از جهت خوردن رزق نيست.
پس وسعت روزى
و تنگى آن ربطى به زيادى مال و اندكى آن ندارد، (چه بسيار افراد كه مال بسيار
دارند، ولى كم مىخورند و چه بسيار افراد كه به عكس آنانند).
اين بحث يعنى
سخن پيرامون مساله رزق تتمهاى دارد كه ان شاء اللَّه در تفسير آيه:(وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها، وَ يَعْلَمُ
مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها، كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ)[3] از نظر خواننده
خواهد گذشت.
[معناى(وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ)]
در اينجا به
بحثى كه در باره جمله:(وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ) داشتيم
برگشته مىگوئيم: توصيف رزق به صفت بىحسابى، از اين بابت است كه رزق از ناحيه
خداى تعالى بر طبق حال مرزوق صورت مىگيرد، نه عوضى در آن هست و مرزوق نه طلبى از
خدا دارد، و نه استحقاقى نسبت به رزق، آنچه مرزوقين دارند حاجت ذاتى و يا زبانى
ايشان است، كه هم
[1] محققا زيانكار شدند آنان كه اولاد خود را سفيهانه و بدون
مدرك علمى كشتند، و آنچه ما روزيشان كرده بوديم از روى افترا بر خود حرام كردند، و
به گمراهىاى رسيدند كه اميد راه يافتن به رويشان بسته شد( سوره انعام آيه 140).
[2] و خدا بعضى از شما را در رزق بر بعضى ديگر برترى داده، و
همينها كه برترى يافتند رزق خويش به بردگان خود نمىدهند، تا همه در رزق برابر
باشند( سوره نحل آيه 71).