نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 660
به سركردگى
جمعى از سواره نظام مهاجرين مامور فرمود تا بيرق خود را در بلندترين نقطه مكه كه
محلى است به نام حجون نصب كند و فرمود از آنجا حركت نكنيد تا من برسم، و وقتى خود
آن جناب به مكه رسيد، در همين حجون خيمه زد، و سعد بن عباده را به سركردگى كتيبه
انصار در مقدمهاش، و خالد بن وليد را با جمعيتى از مسلمانان قضاعه و بنى سليم را
دستور داد تا به پايين مكه بروند، و پرچم خود را در آنجا نرسيده به خانهها نصب
كنند.
و
به ايشان دستور داد كه به هيچ وجه متعرض كسى نشوند و با كسى نجنگند، مگر آنكه
ابتدا به جنگ كرده باشد، و دستور داد چهار نفر را هر جا ديدند به قتل برسانند: 1-
عبد اللَّه بن سعد بن ابى سرح 2- حويرث بن نفيل 3- ابن خطل 4- مقبس بن ضبابه، و
نيز دستورشان داد كه دو نفر مطرب و آوازهخوان را هر جا ديدند بكشند، و اينها
كسانى بودند كه با آوازه خوانيهايشان رسول خدا 6 را هجومى گفتند. و فرمود حتى
اگر ديدند دست به پرده كعبه دارند در همان حال به قتلشان برسانند. طبق اين فرمان
على (ع) حويرث بن نفيل و يكى از دو آوازهخوانها را كشت، و آن ديگرى متوارى شد، و
نيز مقبس بن ضبابه را در بازار به قتل رسانيد، و ابن خطل را در حالى كه دست به
پرده كعبه داشت پيدا كردند، و دو نفر به وى حمله كردند، يكى سعيد بن حريث، و ديگرى
عمار بن ياسر، سعيد از عمار سبقت گرفت و او را به قتل رسانيد.
ابو
سفيان با شتاب خود را به رسول خدا 6 رسانيده ركاب مركب آن جناب را گرفت و بدان
بوسه زد، آن گاه گفت: پدر و مادرم به قربانت، آيا نشنيدى كه سعد گفته:
حضرت
به على (ع) دستور داد: به عجله خود را به سعد برسان، و پرچم- كه همواره به دست فرمانداران
سپرده مىشد- را از او بگير، و تو خودت آن را داخل شهر كن، اما با رفق و مدارا، و
على (ع) پرچم انصار را از سعد بن عباده گرفت، و انصار را همانطور كه فرموده بود با
رفق و مدارا داخل شهر كرد.
[خطبه
پيامبر 6 بعد از فتح مكه]
بعد
از آنكه خود رسول خدا 6 وارد مكه شد، صناديد (بزرگان) قريش داخل كعبه شدند، و به
اصطلاح بست نشستند، چون گمان نمىكردند- با آن همه جنايات كه كرده بودند- جان سالم
بدر برند، در اين هنگام رسول خدا 6
[1] امروز حمام خون راه مىاندازيم، و زنان را اسير مىكنيم؟
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 660