نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 62
جد ربنا
... است، مىخواهد از جنيان خبر دهد به اينكه نسبت به نفى صاحب و ولد براى
خدا كه بتپرستان بدان معتقدند ايمان دارند.
ليكن
اين توجيه بر اساس عقيده نحويين كوفى درست در مىآيد، كه عطف بر ضمير متصل مجرور
را جائز دانستهاند، و اما بنا بر مذهب بصريها كه آن را جائز نمىدانند، بعضى[1]
از قبيل فراء و زجاج و زمخشرى- به طورى كه از ايشان حكايت شده- گفتهاند كه:
كلمه و انه عطف است بر محل جار و مجرور، و محل جار و مجرور(فَآمَنَّا بِهِ) نصب است، چون اين جمله در معناى تصديق
داريم آن را مىباشد كه كلمه آن را مفعول ايمان به معناى تصديق
است، و تقدير كلام و صدقنا انه تعالى جد ربنا ... مىباشد. ولى
خواننده خود مىداند كه اين توجيه، توجيه درستى نيست.
بعضى[2]
ديگر اين قرائت را توجيه كردهاند به اينكه: در جمله عطف شده حرف جرى در تقدير
است، و چنين تقديرى در دو حرف ان و أن شايع است، و تقدير
كلام امنا به و بانه تعالى جد ربنا ... مىباشد.
يك
اشكال به همه اين وجوه وارد است، چه آن وجهى كه مىگفت جمله و انه ...
عطف به ضمير مجرور است، و چه آن كه مىگفت عطف به محل آن است، و چه آن كه مىگفت
حرف جرى در جمله معطوف در تقدير است. و آن اشكال اين است كه با اين سه وجه تنها
مىتوان دو آيه(وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا ...)، و(وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ) را توجيه
كرد، و اما براى بقيه آياتى كه كلمه ان در اول آن آمده، مانند آيه(وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ ...)، و آيه(وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ ...)، و آيه(وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ ...)، قطعا چاره ساز نيست، چون
معنا ندارد جان بگويند ما ايمان آورديم و يا تصديق كرديم كه گمان كرديم انس و جن
عليه خدا حرف زشت نخواهند گفت. و باز معنا ندارد گفته باشند ما ايمان آورديم و
تصديق كرديم كه رجالى از انس همواره به رجالى از جن پناه مىبردند، و يا گفته
باشند: ما ايمان آورديم و تصديق كرديم كه ما به آسمان نزديك شديم، و ديديم كه چنين
و چنان بود.
پس
با آن سه توجيه هيچ دردى دوا نمىشود، تنها چاره در همان است كه بعضى[3]
از مفسرين ابراز داشتهاند، و آن اين است كه اگر دو آيه اول با تقدير گرفتن ايمان
و يا تصديق توجيه شد، قهرا بايد هر يك از بقيه آيات را با تقدير گرفتن فعلى كه
متناسب با مفاد آن باشد