نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 606
است كه
استعمال نعمت شكر مىشود نه كفران).
توضيح
اينكه نعمتهايى كه خداى تعالى به آدمى ارزانى داشته اگر انسان مورد بازخواست از
آنها قرار مىگيرد، از اين جهت نيست كه نعمتها مثلا گوشت بوده يا نان يا خرما و
يا آب خنك، و يا مثلا چشم يا گوش و يا دست و پا بوده، بلكه از اين جهت از آنها
پرسش مىشود كه خداى تعالى آنها را آفريده تا نعمت بشر باشند، و آنها را در طريق
كمال بشر و رسيدنش به قرب عبودى واسطه و وسيله كرده، كه بيانش به طور اشاره گذشت،
و بشر را دعوت كرده كه آن نعمتها را به عنوان شكر مصرف كند، و طورى استعمال كند
كه آن استعمال شكر شمرده شود نه كفران پس آنچه از آن بازخواست مىشويم نعمت است
بدان جهت كه نعمت است، نه بدان جهت كه خوردنى يا پوشيدنى و يا اعضاى ذى قيمت بدنى
است، و معلوم است كه خود آدمى نمىتواند تشخيص دهد كه دادههاى خداى تعالى را
چگونه استعمال كند تا نعمت شود، و يا به عبارت ديگر شكر باشد نه كفران، تنها
راهنما در اين باب دين خداست كه رسول خدا 6 آن را آورده، و امامانى از اهل بيت
خود را براى بيان آن دين نصب فرموده. پس برگشت سؤال از نعيم، سؤال از عمل به دين
است، در هر حركت و سكون. و نيز اين معنا معلوم است كه سؤال از نعيم كه گفتيم سؤال
از دين است سؤال از رسول خدا 6 و امامان بعد از آن جناب است كه خدا اطاعتشان را
واجب و پيرويشان را در سلوك الى اللَّه فريضه كرده، و طريق سلوك الى اللَّه است،
همان استعمال نعمت است به آن نحوى كه رسول و امامان دستور دادهاند.
روايت
ابى خالد كه در آن حضرت ابو جعفر (ع) فرمود: تنها از آن دين حقى كه شما بر
آنيد بازخواست مىكند به همين معنا اشاره مىكند كه منظور از سؤال از نعيم،
سؤال از دين است.
و
دو روايت جميل و ابى حمزه كه نقل كرديم، و در هر دو امام صادق (ع) فرمود:
اين امت بازخواست مىشود از نعمت رسول اللَّه، و سپس از نعمت ائمه اهل بيتش
به اين معنا اشاره دارند كه منظور از نعيم، رسول و امامان اهل بيت او است.
و
در بعضى از روايات آمده كه نعيمى كه بشر از آن بازخواست مىشود رسول اللَّه 6
است كه خدا او را بر همه اهل عالم انعام كرد تا از گرداب ضلالت نجاتشان دهد. و در
بعضى ديگر آمده: ولايت ما اهل بيت است، و برگشت همه به يك معنا است، و ولايت اهل
بيت عبارت است از واجب دانستن اطاعت و پيروى آنان، در هر
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 606