نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 542
بر گرداندنش
به دوران ضعف قواى ظاهرى و باطنيش در پيرى است، كه قد و قامتش از استقامت به
انحناء مىگرايد، و هوش و حواسش ناتوان مىشود، در نتيجه اين آيه مفاد آيه زير را
مىرساند كه فرموده:(وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ)[1].
و
ليكن اين معنا با آيه(إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ) نمىسازد، چون به طور مسلم اين استثناى متصل
است، و برگشتن خلق و خوى انسان در دوران پيرى استثناپذير نيست، چون حكم خلقت عمومى
است، و مؤمن و كافر سرش نمىشود، هر كس به دوران پيرى برسد چه صالح باشد و چه
طالح، خلقت ظاهرى و خوى باطنيش تغيير مىكند، و ادعاى اينكه مردم صالح و مؤمن چنين
نمىشوند، و از دگرگونى مصون هستند، ادعايى است خرافى.
و
همچنين اين ادعا كه كسى بگويد: مراد از انسان در آيه شريفه تنها كافر است، و مراد
از رد او بردنش به جهنم، و يا استثناء در آيه منقطع است، و مراد از
رد، نكس در خلقت است.
(إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ
مَمْنُونٍ) مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح كردند، كه اجرى غير ممنون
يعنى غير مقطوع دارند، و اين استثناء متصل و استثناء از جنس انسان است، و
حرف فاء جمله(فَلَهُمْ أَجْرٌ ...) را
متفرع بر اين استثنا مىكند، و اين خود مؤيد آن است كه مراد از رد انسان به سوى
اسفل سافلين، ردش به سوى شقاوت و عذاب است.
[معناى
آيه:(فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ ...)
و تقرير احتجاجى كه براى اثبات بعث و جزا متضمن است]
(فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ
الْحاكِمِينَ) خطاب در اين آيه به انسان است، البته به اعتبار
جنس انسان.
ولى
بعضى[2]
گفتهاند: در ظاهر خطاب به رسول خدا 6 است، و در واقع منظور ساير مردمند.
كلمه ما در آن استفهامى و استفهامش توبيخى است، و جار و مجرور
بالدين متعلق است به جمله يكذبك ، و كلمه دين به
معناى جزا است. و معنايش- به طورى كه گفتهاند-[3]
اين است كه اى انسان! آن انگيزهاى كه تو را واداشته كه جزاى روز قيامت را تكذيب
كنى چيست؟ آن هم بعد از اينكه ما انسان را را دو طايفه كرده، يك طايفه كه به سوى
اسفل سافلين برگشتند، و طايفهاى كه پاداش داده شدند، پاداشى قطع ناشدنى.
(أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ)- اين
استفهام براى تقرير و تثبيت مطلب قبل است، و احكم الحاكمين بودن خدا
به اين معنا است كه او فوق هر حاكم است، چون حكمش
[1] هر كه را عمر دراز دهيم در پيرى از خلقتش مىكاهيم. سوره يس،
آيه 68.