نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 526
خورشيد است،(وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى) يعنى شب در هنگامى كه همه جا را تاريك كند[1].
و
در همان كتاب در معناى جمله(وَ ما قَلى)
فرموده: يعنى و تو را دشمن نداشت[2].
و
سيوطى در الدر المنثور در ذيل آيه(وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ
رَبُّكَ فَتَرْضى) از ابن ابى شيبه از ابن مسعود روايت آورده كه
گفت: رسول خدا 6 فرمود: ما اهل بيتى هستيم كه خداى تعالى براى ما آخرت را بر
دنيا برگزيد و ترجيح داد، و لذا فرمود:(وَ لَسَوْفَ
يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى)[3].
و
در همان كتاب است كه عسكرى در كتاب المواعظ و ابن لال و ابن نجار، از
جابر بن عبد اللَّه روايت كردهاند كه گفت: روزى رسول خدا 6 بر على و فاطمه وارد
شد، ديد فاطمه مشغول دستاس كردن است، در حالى كه به جاى لباس، حله شتر بر خود
افكنده، همين كه چشمش به او افتاد فرمود: يا فاطمه بشتاب و تلخى دنيا را بچش، براى
فردا و نعيم آخرتش، دنبال اين جريان بود كه آيه (وَ
لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى) نازل شد[4].
مؤلف:
در اين روايت دو احتمال وجود دارد: يكى اينكه خواسته باشد بگويد آيه مذكور نخست به
تنهايى بعد از آيات قبلش نازل شد، و بعدها بقيه آيات سوره به آن ملحق گرديد، دوم
اينكه سوره همهاش يكباره نازل شد، و در خصوص اين داستان آيه مورد بحث دوباره نازل
شده باشد.
و
در همان كتاب است كه ابن منذر و ابن مردويه و ابو نعيم- در كتاب الحليه- از طريق
حرب بن شريح روايت كردهاند كه گفت: من به ابى جعفر محمد بن على بن الحسين (امام
باقر ع) گفتم: به نظر شما اين شفاعتى كه اهل عراق بر سر زبانها دارند حق است؟
فرمود: آرى به خدا سوگند عمويم محمد بن حنفيه از على بن ابى طالب نقل كرد كه رسول
خدا 6 فرمود: آن قدر از امتم شفاعت مىكنم كه خداى تعالى خطاب مىكند اى محمد
آيا راضى شدى؟ عرضه مىدارم: بلى، پروردگارا راضى شدم.
آن
گاه رو به من- حرب ابن شريح- كرد و فرمود: شما به اهل عراق مىگوييد: از تمامى
آيات قرآن آيهاى كه بيش از همه اميد بخش است آيه زير است كه مىفرمايد: (يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ
اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً)- اى
بندگانم كه بر خود ستم روا داشتيد، از رحمت خدا مايوس نشويد، كه خدا همه گناهان را