نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 523
آن قدر به
تو عطا مىكند تا راضى شوى، هم عطاى خدا را مطلق آورده، و هم رضايت رسول خدا 6
را.
ولى
بعضى[1] از
مفسرين گفتهاند: اين آيه ناظر است به هر دو زندگى رسول خدا 6، هم به زندگى
دنيايىاش، و هم به زندگى آخرتيش.
[مقصود
از اينكه خطاب به پيامبر 6 فرمود خدا تو را
يتيم و ضال يافت. چند وجه در اين باره]
(أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى) اين آيه و دو آيه بعدش به
بعضى از نعمتهاى بزرگى اشاره مىكند كه خداى تعالى به آن جناب انعام كرده بود،
آرى رسول خدا 6 هنوز در شكم مادر بود كه پدرش از دنيا رفت، و دو سال بود كه
مادرش درگذشت، و هشت ساله بود كه كفيل و سرپرستش و جدش عبد المطلب از دنيا رفت، كه
از آن به بعد در تحت تكفل عمويش ابو طالب قرار گرفت.
بعضى[2]
گفتهاند: مراد از يتيم در اين آيه پدر مرده نيست، بلكه منظور بى نظير بودن است هم
چنان كه در بى نظير را هم در يتيم مىگويند، و معناى اين آيه اين است كه: مگر نبود
كه خدا تو را فردى بى نظير از بين مردم دانست، و در نتيجه مردم را دور تو جمع كرد؟
(وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى) مراد از ضلال در اينجا
گمراهى نيست بلكه مراد عدم هدايت است، و منظور از هدايت نداشتن رسول خدا 6، حال
خود آن جناب است، و يا صرفنظر از هدايت الهى مىخواهد بفرمايد اگر هدايت خدا نباشد
تو و هيچ انسانى ديگر از پيش خود هدايت نداريد مگر به وسيله خداى سبحان، پس رسول
خدا 6 هم نفس شريفش با قطع نظر از هدايت خدا ضاله و بى راه بود، هر چند كه هيچ
روزى از هدايت الهى جدا نبوده و از لحظهاى كه خلق شده بود ملازم با آن بود، در
نتيجه آيه شريفه در معناى آيه زير است، كه مىفرمايد:(ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ)[3]، و
از همين باب است كلام موسى كه بنا به حكايت قرآن كريم از آن جناب گفته بود:(فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ)[4]،
يعنى هنوز به هدايت رسالت اهتداء نشده بودم.