نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 499
مرتب خلق
كرد و اعضايش را منظم و قوايش را تعديل كرد، و اگر كلمه نفس را نكره
آورد به نظر بعضى[1] براى اين
بود كه به نفس شخص معينى نظر نداشت، و به قول بعضى[2]
ديگر براى بزرگ جلوه دادن آن بود، ولى به نظر ما بعيد نيست براى اين بوده باشد كه
اشاره كند به اينكه آن قدر اين خلقت اهميت دارد كه قابل تعريف و توصيف نيست، و
اينكه اين خلقت را خبرى هست.
و
مراد از نفس ، نفس انسانيت و جان همه انسانها است.
ولى
بعضى[3]
گفتهاند: مراد از آن جان آدم ابو البشر (ع) است، ولى اين سخن با سياق آيات و
مخصوصا با آيات(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ
دَسَّاها) نمىسازد، چون معنا ندارد كه كسى نفس آدم ابو البشر را تزكيه كند و
يا آلوده سازد، مگر آنكه بگوييم در دو آيه مذكور استخدام شده علاوه بر اين، هيچ
علتى تصور نمىشود كه ما را وادار سازد كلمه نفس را به نفس آدم (ع)
اختصاص دهيم.
[معناى
فجور و تقوى و مراد از اينكه خداوند فجور و تقواى نفس را به او
الهام كرده]
(فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها) كلمه فجور - به
طورى كه راغب[4] گفته- به
معناى دريدن پرده حرمت دين است. در حقيقت وقتى شريعت الهى از عمل و يا از ترك عملى
نهى مىكند، اين نهى پردهاى است كه بين آن عمل و ترك عمل و بين انسان زده شده، و
ارتكاب آن عمل و ترك اين عمل دريدن آن پرده است.
و
كلمه تقوى - به طورى كه راغب[5]
گفته- به معناى آن است كه انسان خود را از آنچه مىترسد در محفظهاى قرار دهد. و
منظور از اين محفظه و تقوا به قرينه اينكه در مقابل فجور قرار گرفته اجتناب از
فجور و دورى از هر عملى است كه با كمال نفس منافات داشته باشد، و در روايت هم
تفسير شده به ورع و پرهيز از محرمات الهى.
كلمه
الهام كه مصدر الهم است، به معناى آن است كه تصميم و آگهى و
علمى از خبرى در دل آدمى بيفتد، و اين خود افاضهاى است الهى، و صور علميهاى است
يا تصورى و يا تصديقى كه خداى تعالى به دل هر كس كه بخواهد مىاندازد، و اگر در
آيه شريفه هم تقواى نفس را الهام خوانده، و هم فجور آن را، براى اين بود كه
بفهماند مراد از اين الهام