نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 496
(سوگند به
اين آيات) كه هر كس جان خود را از گناه پاك سازد رستگار مىشود (9).
و
هر كس آلودهاش سازد زيانكار خواهد گشت (10).
طايفه
ثمود از غرور و سركشى دعوت پيامبر خود صالح را تكذيب كردند (11).
هنگامى
كه شقىترين آنها برانگيخته شد (12).
و
رسول خدا (صالح) گفت: اين ناقه آيت خداست از خدا بترسيد و آن را سيراب كنيد (13).
آن
قوم رسول را تكذيب و ناقه را پى كردند.
خدا
هم آنان را به كيفر ظلم و گناهشان هلاك ساخت و شهرشان را با خاك يكسان نمود (14).
و
از عاقبت هلاكتشان پروايى نكرد (15).
بيان
آيات
حاصل
مضمون اين سوره اين است كه: انسان- كه با الهام خدايى تقوا را از فجور و كار نيك
را از كار زشت تميز مىدهد-، اگر بخواهد رستگار شود بايد باطن خود را تزكيه كند، و
آن را با پرورشى صالح بپروراند و رشد دهد، با تقوا بيارايد، و از زشتىها پاك كند،
و گر نه از سعادت و رستگارى محروم مىماند، هر قدر بيشتر آلودهاش كند، و كمتر
بيارايد محروميتش بيشتر مىشود، و آن گاه به عنوان شاهد داستان ثمود را ذكر مىكند
كه به جرم اينكه پيامبرشان حضرت صالح را تكذيب كرده، ناقهاى را كه مامور به حمايت
از آن بودند بكشتند، به عذاب استيصال و انقراض مبتلا شدند، و با نقل اين داستان به
اهل مكه تعريض و توبيخ مىكند، و سوره مورد بحث به شهادت زمينهاى كه دارد در مكه
نازل شده.
(وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها) راغب در مفردات گفته: كلمه
ضحى به معناى گستردگى نور آفتاب است، ولى بعدها به معناى آن هنگامى استعمال
شد كه آفتاب بعد از طلوع خورشيد گسترده مىشود، و روز بالا مىآيد[1].
و
ضمير در ضحيها به كلمه شمس بر مىگردد، در اين آيه به
خورشيد و گستردگى نورش در زمين سوگند ياد شده.
(وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها) كلمه قمر عطف است به
كلمه الشمس ، و ضمير در اين آيه نيز به شمس بر