نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 48
پس بايد
تنها او را معبود و اله گرفت.
با
اين بيان صحت توجيه به سوى خدا و عبادت او نيز روشن مىگردد، چون ما خدا را اگر
نمىبينيم با صفات كريمهاش مىشناسيم، و مىدانيم كه او خالق، رازق، رحيم و ...
مىباشد،
پس بايد در عبادت متوجه او شويم، كه به اين صفاتش مىشناسيم.
خواهى
پرسيد كه چطور در اين مقام تنها صفات فعلى خدا را كه همان خلقت و رزق و رحمت و
امثال آن است نام برده؟، در جواب مىگوييم چون روى سخن در آيات كريمه با وثنى
مذهبان است كه قائل به صفات ذاتى براى خدا نيستند، و صفات ذاتى او را به سلب نقيصه
تفسير مىكنند، و مىگويند: معناى حى و قادر و عالم بودن خدا اين است كه او مرده و
عاجز و جاهل نيست، علاوه بر اين، آيات مورد بحث هم خدا را با صفات فعلى او
مىستايد.
(وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً) اين جمله حال از فاعل فعل
ترجون است، و كلمه اطوار جمع طور است، و طور به معناى
حد هر چيز و آن حالتى است كه دارد. و حاصل معناى جمله اين است كه:
شما
براى خدا اميد وقار و ثبات در ربوبيت نداريد، در حالى كه خود شما را او خلق كرد و
به اطوار و احوال گوناگون خلق كرد، كه هر طورى طور ديگر را به دنبال دارد، يك فرد
از شما را نخست خاك آفريد، آن گاه نطفه، سپس علقه و در مرحله چهارم مضغه و در
مرحله پنجم جنين، و در مرحله ششم طفل و آن گاه جوان و سپس سالخورده و در آخر پير
آفريد، اين راجع به فرد فرد شما بود. جمع شما را هم مختلف آفريد، هم از نظر نر و
مادگى، و هم از نظر رنگ، قيافه، نيرومندى، ضعف و غير ذلك، و آيا اين چيزى به جز
تدبير است؟ پس مدبر امور شما خود اوست، پس او رب شماست.
(أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً)
مطابق بودن هفت آسمان با يكديگر به اين معنا است كه (مانند پوستههاى پياز) بعضى
بر بالاى بعضى ديگر قرار گرفته باشد، و يا به معناى اين است كه مثل هم باشند، كه
اين دو احتمال در اوائل سوره ملك گذشت. و مراد از ديدن در جمله مگر
نديديد علم است. و اينكه آسمانها را هفتگانه خوانده- آن هم در زمينهاى كه
مىخواهد اقامه حجت كند- دلالت دارد بر اينكه مشركين معتقد به هفتگانه بودن
آسمانها بودند، و آن را امرى مسلم مىشمردند و قرآن با آنان به وسيله همين چيزى كه
خود آنان مسلم مىدانستند احتجاج كرده و به هر حال داستان هفتگانه بودن آسمانها كه
در كلام نوح (ع) آمده به خوبى دلالت دارد بر اينكه اين مساله از انبياء (ع) از
قديمترين زمانها رسيده است.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 48