responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 478

و اگر نفوس مطمئنه را به وصف‌(راضِيَةً) و(مَرْضِيَّةً) توصيف كرده، براى آن است كه اطمينان و سكونت يافتن دل به پروردگار مستلزم آن است كه از او راضى هم باشد، و هر قضا و قدرى كه او برايش پيش مى‌آورد كمترين چون و چرايى نكند، حال چه آن قضا و قدر تكوينى باشد، و چه حكمى باشد كه او تشريع كرده باشد، پس هيچ سانحه به خشم آورنده‌اى او را به خشم نمى‌آورد، و هيچ معصيتى دل او را منحرف نمى‌كند، و وقتى بنده خدا از خدا راضى باشد، قهرا خداى تعالى هم از او راضى خواهد بود، چون هيچ عاملى به جز خروج بنده از زى بندگى خدا را به خشم نمى‌آورد، و بنده خدا وقتى ملازم طريق عبوديت باشد مستوجب رضاى خدا خواهد بود، و به همين جهت دنبال جمله راضية جمله مرضية را آورد.

(فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي) اين آيه به دليل اينكه حرف فاء در اولش درآمده نتيجه‌گيرى از جمله‌(ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ) است، مى‌فرمايد: چون راضى و مرضى به سوى پروردگارت بر مى‌گردى پس در زمره بندگانم در آى و در بهشتم داخل شو، و اين فرمان دلالت دارد بر اينكه صاحب نفس مطمئنه در زمره بندگان خدا است، و حائز مقام عبوديت است.

و بايد هم همين طور باشد، چون وقتى كسى مطمئن به پروردگار خود شد، و از ادعاى استقلال منقطع گرديد، و بدانچه از ناحيه پروردگارش مى‌رسد به دليل اينكه حق است راضى شد، قهرا ذات و صفات و افعال خود را ملك طلق پروردگارش مى‌داند، پس در آنچه او مقدر مى‌كند و قضايى كه او مى‌راند و امر و نهيى كه او مى‌كند هيچ خواستى از خود نشان نمى‌دهد، مگر آنچه را كه پروردگارش خواسته باشد، و اين همان ظهور عبوديت تامه در بنده است، پس اينكه فرمود:(فَادْخُلِي فِي عِبادِي) در حقيقت امضاى عبوديت وى است و جمله‌(وَ ادْخُلِي جَنَّتِي) منزلگاه او را معين مى‌كند، و منظور از اينكه كلمه جنت را بر ضمير تكلم اضافه كرد و فرمود: داخل جنت من شو اين بوده است كه او را به تشريف خاصى مشرف كند، و در كلام خداى تعالى هيچ جا غير اين آيه جنت را به خود نسبت نداده است.

بحث روايتى [ (رواياتى در باره مراد از شفع و وتر، تسميه فرعون به ذى الأوتاد، آورده شدن جهنم، آمدن خدا، و ...)]

در مجمع البيان در تفسير آيه‌(وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ) آمده كه بعضى گفته‌اند منظور از شفع ، خلق است، چون فرموده:(وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً)، و منظور از كلمه وتر ، خداى تعالى است، نقل از ابن عباس و عطيه عوفى و ابى صالح و مجاهد و اين تفسير روايت ابى‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 478
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست