responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 430

ظاهر آيه‌اى كه در سوره انفطار بود و مى‌گفت وظيفه ملائكه حافظ حفظ نامه‌هاى اعمال است، با اين نظريه منافات ندارد، براى اينكه حفظ جانها هم مصداقى از نوشتن نامه است، هم چنان كه از آيه‌(إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)[1] به بيانى كه در تفسيرش گذشت اين معنا استفاده مى‌شود.

با اين بيان ديگر جايى براى اعتراضى كه شده باقى نمى‌ماند، و آن اعتراض به كسانى شده كه به اطلاق قدرت خداى تعالى استدلال كرده‌اند بر مساله معاد، و گفته‌اند:

وقتى قدرت خداى تعالى مطلق است چرا نتواند مردم را در آخرت دوباره زنده كند، معترضين، اعتراض كرده‌اند ما هم قدرت خداى تعالى را مطلق مى‌دانيم، ولى خداى تعالى به ايجاد ممكن الوجود قادر است، و قدرتش هيچ قيد و شرطى ندارد، نه ممتنع الوجود (نظير اجتماع دو نقيض و يا اجتماع دو ضد)، كه خودش وجود پذير نيست، و اعاده انسان بعينه از محالات است، و محال تحقق و هستى نمى‌پذيرد چون انسانى كه مى‌خواهد در آخرت خلق شود مثل انسان دنيوى است، نه عين او كه در دنيا بود، و معلوم است كه مثل من غير از خود من است.

جوابى كه گفتيم از بيان ما استفاده مى‌شود اين است كه: شخصيت يك انسان به نفس و يا به عبارت ديگر به روح او است، نه به بدن او[2]، در آخرت هم وقتى خداى تعالى بدن فلان شخص را خلق كرد، و نفس و يا به عبارتى روح او را در آن بدن دميد قطعا همان شخصى خواهد شد كه در دنيا به فلان اسم و رسم و شخصيت شناخته مى‌شد، هر چند كه بدنش با صرفنظر از نفس، عين آن بدن نباشد بلكه مثل آن باشد.

[شخصيت انسان به نفس و روح او است و لذا انسانى كه در قيامت اعاده مى‌شود عين همان انسان دنيوى است نه مثل او]

(فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ) يعنى انسان بايد بينديشد كه از چه خلق شده، و مبدأ خلقتش چه بوده و چه چيزى به دست خداى تعالى به اين صورت انسانى در آمده؟

جمله مورد بحث به خاطر اينكه حرف فاء در اولش آمده متفرع بر آيه قبلى، و نتيجه‌گيرى از مطلبى است كه فحوايش با كمك سياق بر آن دلالت دارد، و حاصل معنا چنين است: وقتى معلوم شد هر نفسى به ذات و اعمالش نزد خدا محفوظ است، و هيچ چيز از


[1] ما آنچه را شما انجام مى‌داديد مى‌نوشتيم، سوره جاثيه، آيه 29.

[2] به شهادت اينكه مى‌دانيم يك بدن هشتاد ساله در مدت عمرش چند بار تحليل مى‌رود، و اجزا و سلولهايش مى‌ميرد، و مجددا سلولهاى ديگرى جاى آنها را پر مى‌كند، و مع ذلك اين شخص هشتاد ساله همان شخصى است كه از فلان پدر و فلان مادر در فلان روز به دنيا آمده بود، مترجم .

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 20  صفحه : 430
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست