نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 330
ليكن،
معنايى كه گذشت روشنتر است.
و
بعضى[1] ديگر
گفتهاند: قاريان قرآنند، كه آن را مىنويسند و مىخوانند، كه خواننده محترم به
نادرستى آن واقف است.
بحث
روايتى [رواياتى حاكى از اعراض پيامبر 6 از ابن ام
مكتوم و نزول آيات:(عَبَسَ وَ تَوَلَّى ...)]
در
مجمع البيان است كه بعضى گفتهاند: اين آيات در باره عبد اللَّه ابن ام مكتوم
فرزند شريح بن مالك بن ربيعه فهرى يكى از بنى عامر بن لوى نازل شده.
و
جريان چنين بوده كه: وى روزى بر رسول خدا 6 وارد شد، در حالى كه آن جناب با عتبة
بن ربيعه و ابو جهل بن هشام و عباس بن عبد المطلب و ابى و امية بن خلف جلسه كرده
بود، و ايشان را به دين توحيد دعوت مىكرد، به اميد اينكه اسلام بياورند، ابن ام
مكتوم عرضه داشت: يا رسول اللَّه 6 از قرآن برايم بخوان تا حفظ كنم، و (چون
نابينا بود) مكرر آن جناب را صدا مىزد، و متوجه نبود كه آن جناب با آن چند نفر
مشغول صحبت است، و تكرار او باعث شد كه كراهت و ناراحتى در سيماى آن جناب هويدا
گرديد، چون ابن ام مكتوم مرتب كلام آن جناب را قطع مىكرد، و رسول خدا 6 در دل
خود فكر مىكرد كه حالا اين چند نفر كه از بزرگان قريشند، مىگويند پيروان او همه
از قبيل ابن ام مكتوم يا كورند و يا بردهاند، لذا از او روى بگردانيد، و رو به آن
صناديد كرد، در اينجا بود كه اين آيات در عتاب و سرزنش آن جناب نازل شد.
و
از آن به بعد رسول خدا 6 همواره ابن ام مكتوم را احترام مىكرد، هر وقت به او بر
مىخورد مىفرمود: مرحبا به كسى كه خداى تعالى به خاطر او مرا عتاب فرمود، و آن
گاه مىپرسيد: آيا كار و حاجتى دارى؟ و دو نوبت او را در مدينه جانشين خود كرد و
خود به جنگ رفت[2].
مؤلف:
سيوطى در تفسير الدر المنثور اين قصه را از عايشه و انس و ابن عباس- البته با مختصر
اختلافى- نقل كرده[3]، و آنچه
صاحب مجمع البيان نقل كرده خلاصهاى از آن روايات