و
آنچه در بدو نظر از دو آيه به ذهن مىرسد، اين است كه روح و بدن دو حقيقت قرين
يكديگرند، نظير خميرى كه مركب از آرد و آب است، و انسان مجموع هر دو حقيقت است،
وقتى روح قرين جسد قرار گرفت، آن انسان زنده است و وقتى از هم جدا شد همين جدا شدن
مرگ است.
و
ليكن آيه(قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ
بِكُمْ)[2]
اين معنا را تفسير مىكند، چون مىفهماند آن روحى كه در هنگام مرگ و به حكم اين
آيه قابض الارواح آن را مىگيرد، عبارت است از آن حقيقتى كه يك عمر به او مىگفتيم
تو، شما، جناب عالى و امثال اينها، و آن عبارت است از انسان به تمام حقيقتش، نه يك
جزء از مجموعش، پس مراد از نفخ روح در جسد اين است كه جسد را بعينه
انسان كند، نه اينكه واحدى را ضميمه واحد ديگرى سازد كه هم ذاتش غير آن باشد و هم
آثار ذاتش غير آثار ذات آن باشد، پس انسان بعد از آنكه روح به بدنش تعلق مىگيرد،
و بعد از آنكه روحش از بدنش مفارقت مىكند، در هر دو حال يك حقيقت است، و از آيه
شريفه زير هم همين معنا استفاده مىشود:(وَ لَقَدْ
خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي
قَرارٍ مَكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ
مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ
أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ)[3]،
پس آن چيزى كه خلقتى ديگر مىشود عينا همان نطفهاى است كه مراحل علقه و مضغه و
استخوانى بودن را پيموده است.
و
در معناى اين آيه شريفه است آيه زير كه مىفرمايد:(هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً
مَذْكُوراً) كه شىء نبودن انسان را مقيد مىكند به قيد مذكور، و مىفهماند
انسان چيز بوده، ليكن چيز مذكور نبوده، و همين طور هم هست، چون انسان زمين بوده،
نطفه بوده، ليكن در آن مراحل قبلى انسان به شمار نمىرفته، و نمىگفتند فلان مواد
عينا
[1] سپس آن را نيكو بياراست و از روح خود در آن بدميد. سوره
سجده، آيه 9.
[2] به آنها بگو فرشته مرگ كه مامور قبض روح شما است جان شما را
خواهد گرفت. سوره سجده، آيه 11.
[3] چگونه چنين نباشد با اينكه ما انسان را از خلاصهاى از گل
آفريديم، و سپس او را نطفهاى كرديم و در محفظهاى معتبر جاى داديم، سپس آن نطفه
را علقه، و بعد آن علقه را مضغه، و آن گاه آن مضغه را استخوانها كرديم، و آن گاه
روى آن استخوانها گوشت پوشانديم، و در آخر او را خلقتى ديگر كرديم. سوره مؤمنون،
آيه 12- 14.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 222