نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 203
اين نظريه
را دفع مىكند، زيرا با بودن اين جمله ديگر احتياج نبود كه بفرمايد: طعام را به
خاطر محبت به خدا انفاق مىكنند، لذا به خاطر اينكه تكرار بدون جهتى در آيات نشده
باشد، ناگزير بايد بگوييم منظور از حبه حب طعام است.
از
اين نظريه ضعيفتر نظريه آن مفسر ديگر است كه گفته[1]:
ضمير در حبه به اطعام كه از جمله يطعمون فهميده مىشود بر
مىگردد. براى اينكه اگر منظور از حب اطعام حقيقت معناى آن است، عمل اطعام فى نفسه
فضيلتى نيست كه خداى تعالى آن را بستايد، و اگر منظور اين است كه اطعام طعام را با
طيب خاطر و بدون تكلف انجام مىدهند، خلاف ظاهر آيه است، بلكه ظاهر آيه همين است
كه ضمير به كلمه طعام برگردد.
و
مراد از مسكين و يتيم معلوم است، و مراد از
اسير هم همان معنايى است كه از اين اسم به ذهن مىرسد، يعنى كسى كه از اهل
دار الحرب گرفتار مسلمين شده باشد.
و
اما اينكه بعضى[2] منظور از
اسير را مسلمان اسير شده در دست كفار و يا محبوس و يا برده و يا زنان اسير در دست
مردان دانستهاند، ادعاهايى است بدون هيچ دليل، و به خاطر اثبات آن خود را به زحمت
انداختهاند.
آنچه
تنبه بدان لازم است اين است كه سياق اين آيات سياق داستانسرايى است، داستان مردمى
از مؤمنين كه قرآن نامشان را ابرار خوانده، و از پارهاى كارهايشان يعنى وفاى به
نذر و اطعام مسكين و يتيم و اسيرشان خبر داده، ايشان را مىستايد، و وعده جميلشان
مىدهد.
معلوم
مىشود سبب نزول اين آيات هم همين داستان بوده، و اين داستان در خارج واقع شده نه
اينكه بخواهد يك قصه فرضى را جعل كند، آن گاه آثار خوب آن را بر شمرده، و كسانى را
كه آن چنان عمل كنند وعده جميل بدهد.
نكته
ديگرى كه بايد بدان توجه داشت اين است كه در اين آيات يكى از سه طايفهاى كه به
وسيله ابرار اطعام شدهاند اسير دانسته، و اين خود شاهد بر آن است كه آيات در
مدينه نازل شده، و داستان بعد از هجرت رسول خدا 6 و قوت يافتن اسلام، و غلبه
مسلمين بر كفار و مشركين اتفاق افتاده، نه قبل از آن.
(إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا
شُكُوراً) كلمه وجه به معناى آن روى هر چيز است كه رو به روى تو و
يا هر كس ديگر