نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 20 صفحه : 137
اظهار كرد
كه ان هذا نيست اين- يعنى قرآن-(إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ)، مگر سحرى كه از قديم روايت شده و هم اكنون نيز
دانايان آن به نادانان تعليم مىدهند.
(إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ)- يعنى اين قرآن آن طور كه
محمد 6 ادعا مىكند كلام خدا نيست، بلكه كلام بشر است. بعضى[1]
گفتهاند: اين آيه به منزله تاكيد آيه قبلى است، هر چند دو معناى مختلف دارند، ولى
مقصود از هر دو اين است كه قرآن كلام خدا نيست و چون هر دو يك معنا را مىرساندند،
جمله دوم را با واو به جمله اول عطف نكرد.
(سَأُصْلِيهِ سَقَرَ وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ
لِلْبَشَرِ عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ) يعنى به زودى او را داخل سقر
مىكنم، و سقر در عرف قرآن يكى از نامهاى جهنم و يا دركهاى از دركات
آن است، و جمله(سَأُصْلِيهِ سَقَرَ) يا بيان(سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً) است، و يا بدل از آن است و جمله(وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ) به اين منظور آورده شده كه بفهماند
سقر بسيار مهم و هراسآور است.
[مقصود
از توصيف سقر به اينكه(لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ ...)]
و
در جمله(لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ) به خاطر
اينكه نفى مطلق است، و مقيد نكرده كه چه چيزى را باقى نمىگذارد و رها نمىكند،
اقتضا دارد كه مراد از آن را اين بگيريم كه سقر هيچ چيزى از آنچه او به دست آورده
باقى نمىگذارد و همه را مىسوزاند و احدى را هم از آنهايى كه در آن مىافتند از
قلم نينداخته همه را شامل مىشود، به خلاف آتش دنيا كه بسيار مىشود بعضى از چيزها
كه در آن مىافتد نمىسوزاند، و اگر مثلا انسانى در آن بيفتد پوست ظاهرى و صفات
جسميش را مىسوزاند، و به روح او و صفات روحيش نمىرسد اما سقر احدى از كسانى كه
در آن مىافتند باقى نمىگذارد بلكه همه را فرا مىگيرد، زيرا خداوند فرموده:(تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى)[2] و
وقتى آنها را فرا گرفت چيزى از روح و جسمشان را باقى نمىگذارد بلكه همه را
مىسوزاند هم چنان كه فرموده:(نارُ اللَّهِ
الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ)[3].
ممكن
هم هست منظور اين باشد كه احدى را زنده نمىگذارد، و احدى را نمىميراند، در اين
صورت در معناى آيه زير خواهد بود كه مىفرمايد:(الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى)[4].