[يكى از
زيباترين سبكهاى قرآنى (نقل قول بدون آدمى كلمه گفت يا گفتند)]
نكته عمومى
اين طرز حكايت را بيان كرده و گفتيم: اين طرز بيان از زيباترين سبكهاى قرآنى است،
و اما نكتهاى كه مخصوص آيه مورد بحث است، (علاوه بر اينكه بيانگر حالت و گفتار
مؤمنين است) اين است كه از خصوص حال مؤمنين گرفته شده، حالى كه در ايمانشان به
آنچه خدا نازل كرده، داشتهاند، بنا بر اين جمله مورد بحث زبان حال ايشان است نه
زبان قال، و به فرض اينكه گفته باشند، هر كسى در دل خود آن را گفته است.
و سبك زيبايى
كه در اين آيه بكار رفته اين است كه يك گفتار را كه از مؤمنين حكايت كرده، نيمى از
آن يك شكل است، و نيم ديگرش شكل ديگرى دارد، و آن جمله:
(لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ) و جمله (وَ
قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا) ... است، كه اولى را بدون قالوا-
گفتند آورده، و دومى را با آن، با اينكه هر دو گفتار مؤمنين در پاسخ دعوت
پيامبر است.
حال بايد ديد
وجه آن چيست؟ وجهش همان است كه در گذشته نيز گفتيم، جمله اولى كه كلمه
گفتند ندارد زبان حال ايشان و جمله بعدى كه آن كلمه را دارد زبان قال و
گفتار ايشان است.
قبلا خداى
تعالى از حال يك يك آنان بطور جداگانه خبر داده و فرموده بود(كُلٌّ
آمَنَ بِاللَّهِ) ولى در جمله مورد بحث از آن سياق، به سياق جمع برگشته
فرمود:(لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ) تا آخر دو آيه، و
اين، براى آن است كه در اهل كتاب امور نامبرده، بطور دسته جمعى واقع مىشد، مثلا
يهود ميان موسى و عيسى و محمد، و نصارا ميان موسى و عيسى و محمد فرق مىگذاشتند، و
به همين جهت دسته دسته شدند، و اديان جداگانهاى درست كردند، با اينكه خدا همگى
آنان را به يك امت و يك دين كه، دين فطرت است خلق كرده بود.
و همچنين
درخواست مؤاخذه نكردن و حمل و تحميل ننمودن را به جماعت آنان نسبت داد، و نيز در
آخر آيه درخواست نصرت دادن به ايشان عليه كفار را به همه نسبت داد، نه تك تك
افراد، بر خلاف ايمان كه چون در حقيقت قائم به تك تك افراد است به افراد منسوب
نمود.
جمله(سَمِعْنا وَ أَطَعْنا) انشا است، نه اخبار، نمىخواهند خبر دهند كه
ما شنيديم و اطاعت كرديم، بلكه مىخواهند به تعبير فارسى بگويند بچشم،
اطاعت و اين تعبير كنايه