responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 654

و نيز در مجمع آمده كه سدى و عكرمه گفته‌اند: آيه‌(وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا) در باره بقيه ربايى نازل شد كه عباس و خالد بن وليد كه با هم شريك بودند از قبيله بنى عمرو بن عمير كه شاخه‌اى از ثقيف بودند طلب داشتند، و در روزگارى كه اسلام آمد اينها اموال بسيار زيادى از ربا جمع كرده بودند، خداى تعالى اين آيه را نازل كرد، و به دنبالش رسول خدا ص فرمود: هر ربايى كه قبل از اسلام و در جاهليت گرفته شده و بقيه‌اى از آن مانده ديگر پرداختش لازم نيست، و اولين ربايى كه من باطل مى‌كنم و مى‌بخشم رباى عباس بن عبد المطلب است، و هر خونى كه در جاهليت ريخته شده قصاص آن در اسلام برداشته شده، و اولين خونى را كه من مى‌بخشم خون ربيعة بن حارث بن عبد المطلب است، كه در بنى ليس شير خورده و پرورش يافته بود و هذيل او را بكشت.[1] مؤلف: نقل اين روايت را صاحب الدر المنثور به ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم نسبت داده كه از سدى روايت كرده‌اند با اين تفاوت كه در روايت اين سه نفر آمده كه آيه شريفه در باره عباس بن عبد المطلب و مردى از بنى مغيره نازل شده است.[2] و در الدر المنثور است كه ابو داود، و ترمذى كه او حديث را صحيح دانسته است و نسايى، و ابن ماجه، و ابن ابى حاتم، و بيهقى در سنن خود، همگى از عمرو و پسر احوص روايت كرده‌اند كه وى در حجة الوداع در ركاب رسول خدا ص بوده، و گفته است كه رسول خدا ص فرمود: آگاه باشيد كه هر ربايى از زمان جاهليت بر ذمه كسى مانده، بخشوده شده است، و طلبكار حق مطالبه آن را ندارد، و تنها مى‌تواند اصل طلب خود را مطالبه كند، نه ظلم كنيد و نه ظلم شويد.[3] مؤلف: روايت در اين معنا بسيار است، و آنچه از روايات شيعه و سنى بر مى‌آيد اين است كه اجمالا آيه، در باره اموال ربوى نازل شده، كه بنى مغيرة (دودمانى از مردم مكه) از بنى ثقيف (مردم طائف) طلب داشتند، چون در زمان جاهليت به آنان پول يا جنس به قرض مى‌دادند، و ربا مى‌گرفتند، آن گاه كه اسلام آمد و باقيمانده طلب خود را از ايشان مطالبه نمودند، مردم ثقيف ندادند، چون اسلام خط بطلان بر معاملات ربوى كشيده بود، طرفين دعوا را نزد رسول خدا ص بردند در پاسخشان اين آيه نازل شد.


[1] مجمع البيان ج 1 ص 392

[2] تفسير الدر المنثور ج 1 ص 366

[3] تفسير الدر المنثور ج 1 ص 367

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 654
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست