نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 566
و اما جواب دليل دوم: اين است كه ما نيز تمامى
ضميرهاى چهارگانه را به طيور بر مىگردانيم، و اگر بپرسى چطور ضمير سومى و چهارمى
را به طيور بر مىگردانى؟ با اينكه از طيور تنها اجزايش مانده و صورتش به كلى از
بين رفته، ما نيز عين اين سؤال را از شما مىكنيم، كه در آيه:(ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا
طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ)[1].
چگونه
ضمير هى و ها را به آسمان بر مىگردانيد، در حالى كه آن
روز از آسمان تنها ماده دودى شكلش وجود داشت و صورت آسمانى به خود نگرفته بود و
چگونه ضمير له در آيه:(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ
شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ)[2] را به
شىء بر مىگردانيد؟ در حالى كه قبل از كلمه كن يعنى ايجاد
موجودات، چيزى موجود نبوده، تا ضمير به آن بر گردد.
و حقيقت اين
است كه تنها در خطابهاى لفظى است كه بايد مخاطب قبلا وجود داشته باشد، و اما در
خطابهاى تكوينى قضيه درست بر عكس است، يعنى وجود مخاطب فرع خطاب است، چون
خطابهاى تكوينى همان ايجاد است، و معلوم است كه تا خطاب صادر نشود، مخاطبى پديد
نمىآيد، چون وجود ، فرع بر ايجاد است، هم چنان كه در آيه(أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ)[3] كلمه
فيكون اشاره به وجود شىء است كه متفرع شده بر كلمه
كن كه همان ايجاد است.
و اما جواب
دليل سوم: اين است كه ما طرف ديگر و شق دوم را قائليم، و مىگوئيم سؤال از كيفيت
فعل خداى سبحان و احياى او است، نه از كيفيت حياتپذيرى ماده و اينكه گفتند: بشر
نمىتواند به كنه اراده الهى پى ببرد، چون اراده از صفات اوست (هم به دليل ظاهر
قرآن و هم به اتفاق همه مسلمانان)، در پاسخ مىگوئيم: اراده از صفات فعل است نه از
صفات ذات، صفتى است مانند خالقيت و رازقيت و امثال آن كه از فعل خدا انتزاع
مىشود. و آن كه دست بشر بدان نمىرسد ذات متعاليه خداست، هم چنان كه خودش در كلام
مجيدش فرمود: