نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 555
شده، و مرگ و زندگى را خواب و بيدارى پنداشته و
چون اختلاف ساعات آن دو را ديده، ترديد كرده كه آيا ميان اين خواب و بيدارى يك شب
فاصله شده يا نه؟ لذا گفته: يوما اگر يك شب فاصله شده باشد(أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ) اگر يك شب فاصله نشده باشد در اينجا هاتفى به او
مىگويد:(بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ).
(فَانْظُرْ
إِلى طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ) ...(لَحْماً)سياق
اين جملهها در سرگذشت شخص مزبور عجيب است، براى اينكه سه مرتبه كلمه فانظر-
پس تماشا كن را تكرار كرده، با اينكه ظاهر كلام اقتضا مىكرد به يك دفعه
اكتفاء كند، و نيز مساله طعام و شراب و حمار
را ذكر كرده، در حالى كه به ذهن مىرسد كه هيچ احتياجى به ذكر اينها نبود.
و نيز جمله(وَ لِنَجْعَلَكَ) را در وسط كلام آورده، با اينكه ظاهر كلام اقتضا مىكرد
كه آن را در آخر كلام يعنى بعد از جمله(وَ انْظُرْ إِلَى
الْعِظامِ) بياورد، علاوه بر اينكه بيان آن امرى كه وى عظيمش مىدانست (و
مىگفت چگونه خدا اين مردگان را زنده مىكند) با زنده شدن خودش روشن شده بود، ديگر
چه حاجت داشت كه به وى دستور دهد كه به استخوانها نظر كند، اينها سؤالاتى است كه
در آيه به چشم مىخورد، و ليكن تدبر و دقت در اطراف آيه شريفه خصوصيات قصه را
معلوم و روشن مىكند و در سايه آن، پاسخ اين اشكالات هم ظاهر مىشود.
شرح قصه:
[پيامبرى كه خدا او را ميراند و سپس زنده كرد و توضيح جوانب آن و پاسخ به اشكالاتى
كه به نظر ميرسد]
با دقت در
اين آيه اين معنا روشن مىشود كه شخص نامبرده يكى از بندگان صالح خدا و عالم به
مقام او و مراقب اوامر او بوده، بلكه مىتوان بدست آورد كه وى پيامبرى بوده كه از
غيب با وى گفتگو مىشده، براى اينكه ظاهر اينكه گفته است: (أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ) ... اين است كه بعد از روشن شدن امر، به همان علم و
ايمان قبلى خود به قدرت مطلقه خدا برگشته است. و ظاهر اينكه خداى تعالى
مىفرمايد: (ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ ...) اين است كه وى
مردى مانوس با وحى و گفتگوى با خداى تعالى بوده، چون از اين عبارت پيداست كه پاسخ
خداى تعالى كه فرمود: بلكه صد سال است كه مكث كردهاى اولين بار نبوده
كه به وى وحى مىشده، و گرنه اگر اولين بار بود جا داشت فرموده باشد: همين
كه خدا او را زنده كرد به او فرمود: چنين و چنان ، و يا عبارتى نظير آن، هم
چنان كه مىبينيم در اولين بارى كه به موسى ع وحى كرد فرمود:(فَلَمَّا
أَتاها نُودِيَ يا مُوسى: إِنِّي أَنَا رَبُّكَ)[1] و در سوره
قصص در
[1] همين كه نزد درخت آمد، ندا رسيد كه اى موسى من همانا
پروردگار تو هستم. سوره طه آيه 11
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 555