responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 554

حال آمدن صاحبش بعد از صد سال، استدلال كرده است بر اينكه برگشتن زندگى به مردگان بعد از هزاران سال نيز امرى است ممكن، و عقل هم دليلى بر محال بودن آن ندارد، اين بود خلاصه بيانات آن مفسر.

ليكن ما نفهميديم چگونه ممكن است مردن در آيه شريفه را حمل بر بيهوشى كرد، و داستان اين شخص را با داستان اصحاب كهف مقايسه نمود، چون به فرض اينكه قبول كنيم داستان اصحاب كهف از قبيل بيهوشى بوده، صرف شباهتى كه بين اين دو داستان هست مجوز آن نمى‌شود كه اين را به آن اقتباس كنيم، با اينكه در داستان اصحاب كهف كلمه اماته نيامده، تنها فرموده:(فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً) ما در آن غار ايشان را چند سال به خواب برديم‌[1]، و در آيه مورد بحث صريحا فرموده: خدا او را صد سال ميراند، مترجم).

و آيا اين قياس نيست؟ آن هم قياسى كه اصحاب قياس نيز آن را حجت نمى‌دانند، زيرا قياسى كه اصحاب قياس معتبر مى‌دانند قياس موضوع بى‌دليل است بر موضوعى كه دليل دارد، نه قياس در جايى كه خودش دليل دارد.

به علاوه اگر اين ممكن باشد كه خدا به عنوان كار خارق العاده مرد بيهوشى را بعد از صد سال به حال آورد، چرا جايز نباشد كه به عنوان كار خارق العاده، مرده صد ساله را زنده كند؟ چون بين خارق العاده‌ها فرقى نيست. معلوم مى‌شود مفسر مزبور زنده كردن مردگان را در دنيا محال مى‌داند، در حالى كه هيچ دليلى بر محال بودن آن ندارد، و بهمين جهت است كه ذيل آيه (وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً) ... را تاويل كرده، كه به زودى تاويلش خواهد آمد.

و سخن كوتاه اينكه: دلالت آيه شريفه (فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ‌) ... با در نظر گرفتن آيه قبلى‌(أَنَّى يُحْيِي هذِهِ اللَّهُ) و نيز آيه بعدى‌(فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِكَ)، و آيه‌(وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ) بر اينكه شخص مزبور واقعا مرده، و بعد از صد سال زنده شده، جاى هيچ ترديدى نيست.

(قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ).

كلمه لبث به معناى مكث و باقى ماندن (در جايى و در حالى) است، و اينكه شخص مزبور ميان يك روز و پاره‌اى از يك روز ترديد كرد دلالت دارد بر اينكه زنده شدنش در غير آن ساعتى بوده كه از دنيا رفته، مثلا اگر در اواخر روز از دنيا رفته و در اوائل روز بعد زنده‌


[1] سوره كهف آيه 11

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 554
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست