نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 511
الهيهاش را تبيين كند و بفهماند كه خداى تعالى
محيط به ايشان و به علم ايشان است و ايشان احاطهاى به علم خدا ندارند مگر به آن
مقدارى كه خود او خواسته باشد.
در اينجا
سؤالى باقى مىماند و آن اين است كه شما قبلا مساله شفاعت را عموميت داده و شفاعت
زبانى و سببيت تكوينى و تشريعى، همه را شفاعت دانستيد، در حالى كه در آيه مورد بحث
هر چه ضمير به شفعاء برگردانيده ضمير مخصوص به عقلا است يعنى
ضمير هم كه سه بار آمده، يكى در(ما بَيْنَ
أَيْدِيهِمْ)، و يكى در ما خلفهم ، و ديگر در يحيطون ، و
حال آنكه مطلق اسباب و علل تكوينى عقلا نيستند؟.
جواب اين
سؤال اين است كه چون معهود از كلمات شفاعت ، وساطت ،
تسبيح و تحميد اين است كه اينگونه كارها از عقلا و صاحبان شعور
سر مىزند، و تعبير به اين كلمات بيشتر در مورد صاحبان عقل شايع است، لذا قرآن
كريم اينگونه اعمال را هر چند از علل تكوينى و فاقد شعور هم سر بزند، با تعبير خاص
به عقلا تعبير مىكند، و اين عرف و عادت قرآن است، هم چنان كه مىبينيم در باره
تسبيح تمامى كائنات همين تعبير را آورده و مىفرمايد:(وَ إِنْ
مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ
تَسْبِيحَهُمْ).[1] و نيز
مىفرمايد:(ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ
لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ)[2] كه ترجمهاش در چند
صفحه قبل گذشت و همچنين آياتى ديگر از اين قبيل.
گفتيم كه
جمله:(وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما
شاءَ)، معناى تماميت تدبير خدا و كمال آن را مىرساند، زيرا يكى از
نشانىهاى كمال تدبير، اين است كه موجود تدبير شده، خودش نفهمد كه تدبير كننده او
چه منظورى از او و از تدبير او دارد، و چه آيندهاى برايش در نظر گرفته تا براى
خلاصى از آن آينده (اگر ناگوار است) دست و پا نكند و نقشه مدبر را خنثى نسازد، و
تدبير شدگان، مانند قافله چشم و گوش بستهاى باشند كه بر خلاف ميل به طرفى سوقشان
مىدهند، و آن قافله هم مىرود صاحب قافله كمال جديت را به خرج مىدهد تا از هيچ
ناحيهاى به افراد قافله آگهى نرسد و افراد ندانند به كجا مىروند و كجا منزل
مىكنند و مقصد نهايىشان كجا است.
[1] هيچ موجودى نيست مگر آنكه خدا را با حمد خود تسبيح مىگويد
اما شما تسبيح ايشان را نمى فهميد. سوره اسراء، آيه 44