responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 480

است اعتبارى، و مانند كيل و ترازو كه آهن بودن و شكل آن واقعيت دارد، ولى ترازو بودنش امرى است اعتبارى، و همچنين چراغ، كه اثرش يعنى روشنايى و روشنگريش امرى است واقعى، ولى حد و حدودش امرى است اعتبارى، و باز مانند سلاح كه از بين بردن دشمن توسط آن امرى است ثابت، ولى به فلان شكل بودن آن امرى است قراردادى، و امثال اين امور كه بيانش در سابق گذشت.

پس تا اينجا معلوم شد كه خاصيت كلام در خداى سبحان هست، يعنى خدا هم مقصود خود را به پيامبر خود مى‌فهماند، و اين همان حقيقت كلام است، و خداى سبحان هر چند كه براى ما بيان كرده كه اين فهماندن انبيا حقيقت كلام است و اشاره كرد كه كلام او صفات و وضع كلام ما آدميان را ندارد، و ليكن براى ما بيان نكرده، و خود ما هم از كلام او درك نكرده‌ايم كه در حقيقت كلام او چيست؟، و او چگونه با پيامبرانش حرف مى‌زند و مقاصد خود را به ايشان تفهيم مى‌كند؟، چيزى كه هست اينكه: چه اين چگونگى را بفهميم و چه نفهميم نمى‌توانيم خواص كلام معهود نزد خود را از خدا سلب نموده و بگوئيم خدا كلام ندارد، بلكه بايد بگوئيم آثار كلام يعنى تفهيم معانى مقصود و القاى آن در ذهن شنونده، در خداى تعالى هست.

[تكلم خداى تعالى مانند خلقت، احيا، اماته، رزق و هدايت از افعال زمانى خداوند است‌]

پس كلام خداى تعالى مانند زنده كردن و ميراندن و رزق و هدايت و توبه و ساير عناوين فعلى از افعال خداى تعالى است، و در نتيجه صفات: متكلم ، محيى ، مميت ، رازق ، هادى ، تواب ، و غيره صفات فعل خدا هستند، يعنى بعد از اينكه خدا موجودى شنوا آفريد، و با او سخن گفت، محيى و متكلم مى‌شود، و چون حيات را از او گرفت مميت به شمار مى‌آيد، و وقتى او را هدايت كرد، و از گناهش صرف نظر نمود، هادى و تواب مى‌شود.

پس لازم نيست كه خداى سبحان قبل از اين هم اين صفات را داشته باشد، و ذات او از اين جهت تمام باشد، بر خلاف علم و قدرت و حيات كه صفات ذاتند، و بدون آنها ذات، تماميت ندارد، و چگونه مى‌توان گفت، بين صفات ذات و صفات افعال، كه صفاتى بعد از تماميت ذات و چه بسا قبل از انطباق بر زمان است، فرقى نيست؟، با اينكه خود خداى تعالى در آيات زير پاره‌اى از صفات و افعال خود را زمانى دانسته و مى‌فرمايد:(وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‌ لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي)[1] بعد از آنكه موسى به ميقات ما


[1] سوره اعراف، آيه 142

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 480
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست