responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 466

قابل اصلاح نيست.

بنا بر اين چنين تاريخى كه حال و وصفش را ديدى، نمى‌تواند با قرآن كريم در داستان‌هايى كه نقل مى‌كند مقابله كند، براى اينكه قرآن كريم وحى الهى و منزه از خطا و مبراى از دروغ است، پس تاريخ نمى‌تواند با آن معارضه كند، چون تاريخ هيچ پشتوانه‌اى براى ايمنى از دروغ و خطا ندارد، بلكه همانطور كه ديديد دستخوش عوامل كذب و خطا است.

[امتياز و اعتبار داستان‌هايى كه در قرآن آمده نسبت به عهدين و كتب تاريخ‌]

پس اگر مى‌بينيم اغلب داستانهاى قرآنى (نظير داستان مورد بحث يعنى قصه طالوت)، مخالف با نقلى است كه در كتب عهدين (تورات و انجيل) است، نبايد در صحت آنچه كه در قرآن آمده شك كنيم، براى اينكه كتب عهدين، چيزى زائد بر تواريخ معمولى نيست و مانند ساير تواريخ، از دستبرد عوامل بالا، دور نمانده بلكه آن نيز ملعبه آن عوامل قرار گرفته است، علاوه بر اينكه سراينده داستان صموئيل و شارل به نقل كتب عهدين، معلوم نيست كه كيست و به هر حال ما اعتنايى به مخالفت تاريخ و مخصوصا عهدين، با آنچه كه در قرآن آمده نداريم، پس تنها قرآن كريم كلام حق و از ناحيه خداوند تبارك و تعالى است.

از اين نيز كه بگذريم، قرآن اصلا كتاب تاريخ نيست و منظورش از نقل داستان‌هاى خود قصه‌سرايى مانند كتب تاريخ و بيان تاريخ و سرگذشت نيست، بلكه كلامى است الهى كه در قالب وحى ريخته شده، و منظور آن هدايت خلق به سوى رضوان خدا و راههاى سلامت است، و به همين جهت است كه مى‌بينيم هيچ قصه‌اى را با تمام جزئيات آن نقل نكرده، و از هر داستان، آن نكات متفرقه كه مايه عبرت و تامل و دقت است و يا آموزنده حكمت و موعظه‌اى است و يا سودى ديگر از اين قبيل دارد، نقل مى‌كند هم چنان كه در داستان مورد بحث، يعنى قصه طالوت و جالوت، اين معنا كاملا به چشم مى‌خورد، در آغاز مى‌فرمايد:(أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ) آن گاه بقيه جزئيات را رها كرده و مى‌فرمايد: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً) ... باز بقيه مطالب را مسكوت گذاشته مى‌فرمايد: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ‌) ... ، آن گاه مى‌فرمايد: (فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ‌) ... ، بعدا جزئيات مربوط به داوود را رها نموده و مى‌فرمايد: (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ‌) ... .

و كاملا پيدا است كه اگر مى‌خواست اين جمله‌ها را به يكديگر متصل كند، داستانى طولانى مى‌شد، و ما در گذشته هم آنجا كه داستان گاو بنى اسرائيل را در سوره بقره تفسير كرديم، خواننده را به اين نكته توجه داديم و اين نكته در تمامى داستان‌هايى كه در قرآن آمده، مشهود است و اختصاصى به يك داستان و دو داستان ندارد، بلكه بطور كلى از هر داستان آن قسمت‌هاى برجسته‌اش را كه آموزنده حكمتى يا موعظه‌اى و يا سنتى از سنت‌هاى الهيه است‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 466
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست