responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 435

سلطان بايد مردى توانگر باشد، پيامبر آنان به اين هم جواب داده به اينكه: (وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ‌) ... يعنى سلطنت پول نمى‌خواهد، بلكه نيروى فكرى و جسمى مى‌خواهد، كه طالوت هر دو را بيش از شما دارد.

[علم به مصالح و قدرت بر اجراى آن، لوازم و شرائط زمامدار است نه شرافت دودمان و ثروتمندى‌]

(قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ) كلمه اصطفا و و استصفاء به معناى اختيار و انتخاب است، اصل آن ماده:

(صاد- فاء- واو) است كه به معناى چكيده و خالص از هر چيز است، و كلمه بسطه به معناى سعة و قدرت است، و اين كلام، جواب به هر دو اعتراض بنى اسرائيل است.

اما اعتراضشان به اينكه خودشان سزاوارتر به ملك و سلطنت هستند چون داراى شرافت دودمانند، جوابش اين است كه وقتى خداى تعالى طالوت را براى سلطنت انتخاب كند قهرا او و دودمان او شرافتى پيدا مى‌كند ما فوق شرافت ساير افراد بنى اسرائيل و ساير دودمانهاى آن، چون فضيلت همواره تابع تفضيل خداى تعالى است، هر كه را او برتر بداند، برتر است.

و اما اعتراض دوم آنها كه ملاك پادشاه شدن پول است جوابش را داد به اينكه سلطنت الهيه براى همين است كه ديگر پول‌دارى ملاك برترى قرار نگيرد، سلطنت و استقرار حكومت در جامعه‌اى از مردم، تنها و تنها براى اين است كه اراده‌هاى متفرق مردم كه با نداشتن حكومت همه به هدر مى‌رفت، در استقرار حكومت همه يك جا متمركز شود، يعنى همه تابع اراده مسلمانان گردد، و تمامى زمام‌ها و اختيارات به يك زمام وصل شده، و سرنخ همه اختيارات به دست يك نفر بيفتد و در نتيجه هر فرد از افراد جامعه به راه كمالى كه خود لايق آن است بيفتد و در اين راه تكامل احدى مزاحم فردى ديگر نشود و هيچ فردى بدون داشتن حق (و فقط به خاطر داشتن ثروت يا قدرت) جلو نيفتد، و فردى ديگر فقط به خاطر نداشتن ثروت عقب نماند.

و سخن كوتاه اينكه: غرض از تشكيل ملك و حكومت اين است كه صاحب حكومت امور جامعه را طورى تدبير كند كه هر فردى از افراد جامعه به كمال لايق خود برسد، و كسى و چيزى مانع پيشرفتش نگردد، و براى چنين حكومت چيزى كه لازم است داشتن دو سرمايه است، يكى علم به تمامى مصالح حيات جامعه و مفاسد آن، و دوم داشتن قدرت جسمى بر اجراى آنچه كه صلاح جامعه مى‌داند، و اين دو در طالوت هست:(وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ).

و اما مساله پول دارى، اگر كسى آن را هم دخيل در اين مساله بداند، و از اركان اين كار بشمارد، از جهل و بى خبرى است.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 435
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست