responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 375

يا به طرف وادى تفريط سقوط مى‌كند، آن وقت عقل آدمى نظير آن قاضى مى‌شود كه بر طبق مدارك باطل و شهادتهاى كاذب و منحرف و تحريف شده، حكم مى‌كند، يعنى در حكمش از مرز حق منحرف مى‌شود، هر چند كه خيلى مراقب است به باطل حكم نكند، اما نمى‌تواند.

چنين قاضى‌اى در عين اينكه در مسند قضا نشسته، قاضى نيست.

[در قرآن، مراد از تعقل ادراك توأم با سلامت فطرت است، نه تعقل تحت تاثير غرائز و اميال نفسانى‌]

انسان عاقل هم در مواردى كه يك يا چند تا از غرائز و اميال درونيش طغيان كرده يا عينك محبت به چشم عقل خود بسته، و يا عينك خشم، يا ترس زياده از حد، يا اميد بيجا، يا حرص، يا بخل، يا تكبر، در عين اينكه هم انسان است و هم عاقل نمى‌تواند به حق حكم كند، بلكه هر حكمى كه مى‌كند باطل است، و لو اينكه (مانند معاويه‌ها) حكم خود را از روى عقل بداند، اما اطلاق عقل به چنين عقلى، اطلاق به مسامحه است و عقل واقعى نيست، براى اينكه آدمى در چنين حالى از سلامت فطرت و سنن صواب بيرون است.

و خداى عز و جل هم، كلام خود را بر همين اساس ادا نموده و عقل را به نيرويى تعريف كرده كه انسان در دينش از آن بهره‌مند شود، و به وسيله آن راه را به سوى حقائق معارف و اعمال صالحه پيدا نموده و پيش بگيرد، پس اگر عقل انسان در چنين مجرايى قرار نگيرد، و قلمرو علمش به چهار ديوار خير و شرهاى دنيوى محدود گردد، ديگر عقل ناميده نمى‌شود، هم چنان كه قرآن كريم از خود چنين انسانهايى حكايت مى‌كند كه در قيامت ميگويند:(لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ)[1] اگر ما مى‌شنيديم و تعقل مى‌كرديم ديگر از دوزخيان نمى‌بوديم.

و نيز فرموده:(أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها، أَوْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ)[2] چرا در زمين سير نكردند تا داراى دلهايى شوند كه با آن تعقل كنند، و يا گوش‌هايى كه با آن بشنوند؟ آخر تاريك شدن چشم سر، كورى نيست، اين چشم دل است كه كور مى‌شود، دلهايى كه در سينه‌ها است.

پس اين آيات همانطور كه ملاحظه گرديد كلمه عقل را در علمى استعمال كرده كه انسان خودش بدون كمك ديگران به آن دست يابد، و كلمه سمع را در علمى بكار برده كه انسان به كمك ديگران آن را به دست مى‌آورد، البته با سلامت فطرت در هر دو براى اينكه مى‌فرمايد آن عقل، عقلى است كه با دل روشن توأم باشد نه با دل كور.

و نيز فرموده:(وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ) و چه كسى از ملت‌


[1] سوره ملك، آيه 10

[2] سوره حج، آيه 46

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 375
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست