responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 374

سبحان نيز به كار مى‌رود، هم چنان كه مى‌بينيم در آيات زير بكار رفته‌(وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ)[1](وَ رَبُّكَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَفِيظٌ)[2](وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ)[3](إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ)[4](أَنَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ)[5].

[در باره عقل و خردمندى انسان‌]

حال به بحثى كه داشتيم برگشته و مى‌گوئيم: لفظ عقل همانطور كه توجه فرموديد از اين باب بر ادراك اطلاق مى‌شود كه در ادراك عقد قلبى به تصديق هست و انسان را به اين جهت عاقل مى‌گويند، و به اين خصيصه ممتاز از ساير جانداران مى‌دانند كه خداى سبحان انسان را فطرتا اينچنين آفريده كه در مسائل فكرى و نظرى حق را از باطل، و در مسائل عملى خير را از شر، و نافع را از مضر تشخيص دهد، چون از ميان همه جانداران او را چنين آفريده كه در همان اول پيدا شدن و هست شدن خود را درك كند و بداند كه او، اوست و سپس او را به حواس ظاهرى مجهز كرده تا به وسيله آن، ظواهر موجودات محسوس پيرامون خود را احساس كند، ببيند و بشنود و بچشد و ببويد و لمس كند و نيز او را به حواسى باطنى چون: اراده ، حب ، بغض ، اميد ، ترس و امثال آن مجهز كرده تا معانى روحى را به وسيله آنها درك كند، و به وسيله آن معانى، نفس او را با موجودات خارج از ذات او مرتبط سازد و پس از مرتبط شدن، در آن موجودات دخل و تصرف كند، ترتيب دهد، از هم جدا كند، تخصيص دهد و تعميم دهد و آن گاه در آنچه مربوط به مسائل نظرى و خارج از مرحله عمل است، تنها نظر دهد و حكم كند، و در آنچه كه مربوط به مسائل عملى است و مربوط به عمل است حكمى عملى كند، و ترتيب اثر عملى بدهد و همه اين كارهايى را كه مى‌كند بر طبق مجرايى مى‌كند كه فطرت اصلى او آن را تشخيص داده، و اين همان عقل است.

ليكن بسا مى‌شود كه يكى يا چند قوه آدمى بر ساير قوا غلبه مى‌كند و كورانى و طوفانى در درون به راه مى‌اندازد، مثلا درجه شهوتش از آن مقدارى كه بايد باشد تجاوز مى كند، و يا درجه خشمش بالا مى‌رود، (و به حكم اين كه گفته‌اند: حقيقت سرابى است آراسته- هوا و هوس گرد برخاسته) چشم عقلش نمى‌تواند حقيقت را درك كند، در نتيجه حكم بقيه قواى درونيش باطل و يا ضعيف مى‌شود، و انسان از مرز اعتدال يا به طرف وادى افراط، و


[1] سوره نساء، آيه 176

[2] سوره سبا، آيه 21

[3] سوره بقره، آيه 234

[4] سوره يوسف، آيه 83

[5] سوره فصلت، آيه 53

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 374
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست