responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 373

شايد از مرور در آن، و يك بار ديگر در نظر گرفتن آن، مجهولاتى براى انسان كشف شود.

و كلمه رأى به معناى تصديقى است كه از همان فكر و تجديد نظر در مطالب حاضر در ذهن پيدا مى‌شود، چيزى كه هست بيشتر در علوم عملى كه پيرامون آنچه بايد كرد و آنچه نبايد كرد ، بحث مى‌كند، استعمال مى‌شود، نه در علوم نظرى كه مربوط است به امور تكوينى. كلمات سه‌گانه قول و بصيرت و افتاء هم نزديك به همين معنا را مى‌دهد، با اين تفاوت كه استعمال قول در تصديق حاصل از فكر، استعمال در معناى لغوى آن (گفتن) نيست، بلكه تقريبا شبيه به استعمال مجازى و استعارى و از قبيل بكار بردن لازم در مورد ملزوم است، چون قول در هر چيز، بعد از آن است كه اعتقاد به آن پيدا شده باشد، پس استعمال قول در خود اعتقاد، استعمال لازم در مورد ملزوم است.

و اما كلمه زعم به معناى تصديق مطلب است، تصديق از اين حيث كه مطلب نامبرده صورتى است در ذهن، حال يا اين تصديق شصت در صد باشد، و يا صد در صد. (پس كلمه نامبرده هم در مورد ظن استعمال مى‌شود و هم در مورد قطع و جزم).

و كلمه علم همانطور كه گفتيم به معناى احتمال صد در صد است، بطورى كه حتى يك در صد هم احتمال خلاف آن داده نمى‌شود.

و كلمه حفظ به معناى ضبط كردن صورت آن چيزى است كه براى ما معلوم شده است، بطورى كه هيچ دگرگونى و تغييرى در آن پيدا نشود.

و كلمه حكمت ، به معناى صورت علميه است، اما از اين جهت كه مطلبى محكم و استوار است.

و كلمه خبرت به معناى اين است كه شخص خبره صورت علميه‌اى را كه در ذهن دارد آن چنان بدان احاطه داشته باشد كه بداند از مقدمات آن چه نتائجى بر آن مترتب مى‌شود.

و كلمه شهادت ، به معناى ديدن و رسيدن به عين يك چيز و يا يك صحنه است، حال يا به حس ظاهرى مانند ديدن ، شنيدن ، بوئيدن ، و لمس محسوسات ، و يا به حس باطن مانند مشاهده ، درك يقينى وجدانيات ، درك اين كه مثلا (من ميدانم و اراده و محبت و بغض و نظائر آن را دارم).

همه الفاظى كه تا كنون معنا كرديم به غير از پنج لفظ اخير تا حدى سر و كار با ماده و حركت و دگرگونى دارند، و به همين جهت در مورد خداى تعالى استعمال نمى‌شوند، مثلا گفته نمى‌شود: خداى تعالى ظن مى‌كند و مى‌پندارد، و يا خيال مى‌كند و يا مى‌فهمد، و يا تفقه مى‌كند و ...

و اما الفاظ پنجگانه اخير از آنجايى كه مستلزم نقص و فقدانى نيست، در مورد خداى‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 2  صفحه : 373
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست