نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 307
[ملاك شايستگى در طرف ازدواج ايمان است نه
مزاياى اعتبارى ديگر]
(وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ) ظاهرا مراد
از امه مؤمنه كنيز باشد، كه در مقابل حره (زن آزاد) است، و مردم در روزگارى كه
بردهدارى معمول بود كنيزان را خوار مىشمردند، و از اينكه با آنها ازدواج كنند
عارشان مىآمد، و اگر كسى اين كار را مىكرد سرزنشش مىكردند، پس اينكه در آيه
كنيز را مقيد به مؤمنه كرد، ولى مشركه را مقيد به حريت نكرد، با اينكه گفتيم مردم
كنيز را خوار مىشمردند، و از ازدواج با آنان احتراز داشتند، خود دليل بر اين است
كه مىخواهد بفرمايد: زن با ايمان هر چند كه كنيز باشد بهتر است از زن مشرك، و لو
آزاد باشد، و داراى حسب و نسب و مال و ساير مزايايى باشد كه عادتا خوشايند انسان
است.
بعضى از
مفسرين گفتهاند: مراد از كلمه (امة) و همچنين كلمه (عبد) در جمله بعدى، كنيز و
غلام نيست، بلكه كنيز خدا و بنده خدا است، ولى اين حرف احتمال بعيدى است.
(وَ لا
تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا، وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ
مُشْرِكٍ) ... گفتار در اين جمله همان گفتارى است كه در جمله قبلى گذشت.
(أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ، وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ
الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ) ... اين جمله اشاره است به حكمت تحريم
آن دو قسم ازدواج، مىفرمايد، مشركين از آنجا كه اعتقاد به باطل دارند راه ضلالت
را طى مىكنند، قهرا ملكات رذيله كه باعث جلوه يافتن كفر و فسوق در نظر آدمى است،
و انسان را از ديدن طريق حق و حقيقت كور مىكند، در دلهاشان رسوخ مىيابد، بطورى
كه گفتار و كردارشان دعوت به شرك مىشود، و به سوى هلاكت راهنمايى مىكند، و
بالآخره آدمى را به آتش مىكشاند.
پس مشركين چه
زن و چه مردشان به سوى آتش دعوت مىكنند، ولى مؤمنين بر خلاف آن با سلوك راه ايمان
و اتصافشان به لباس تقوا انسان را به زبان و عمل به سوى جنت و مغفرت مىخوانند، و
به اذن خدا هم مىخوانند، چون خدا اجازهشان داده كه مردم را به سوى ايمان دعوت
كنند، و به رستگارى و صلاح كه سرانجامش جنت و مغفرت است راه بنمايانند.
در اين آيه
جا داشت بفرمايد: اولئك يدعون الى النار، و هؤلاء يدعون الى الجنة و
المغفرة، آنها به سوى آتش دعوت مىكنند، و مؤمنين به سوى جنت و مغفرت، ولى
فرمود و خدا به سوى جنت و مغفرت، و اين بدان جهت بود كه بفهماند مؤمنين در دعوتشان
به سوى جنت و مغفرت و بلكه در تمامى شؤون وجودشان خود را مستقل از پروردگار خود
نمىدانند، و خدا را ولى خود مىدانند، هم چنان كه خدا هم فرمود:(وَ
اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ)[1].