نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 2 صفحه : 256
[مساله اصلى در مبحث احباط و تكفير، زمان و
مكان استحقاق جزاى اعمال است]
ولى آنچه جا
دارد گفته شود: اين است كه اگر ما در باب ثواب و عقاب و حبط و تكفير و مسائلى نظير
اينها راه نتيجه اعمال را كه در تفسير آيه: (إِنَّ اللَّهَ
لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها) ... [1]، بيان شد پيش بگيريم، لازمه آن راه
اين است كه بگوئيم نفس و جان انسانى ما دام كه متعلق به بدن است جوهرى است داراى
تحول كه قابليت تحول را هم در ذات خود دارد، و هم در آثار ذاتش، يعنى آن صورتهايى
كه از او صادر مىشود، و نتايج و آثار سعيده و شقيه قائم به آن صورتها است.
بنا بر اين
وقتى حسنهاى از انسان صادر مىشود، در ذاتش صورت معنويهاى پيدا مىشود، كه مقتضى
آن است كه متصف به صفت ثواب شود، و چون گناهى از او سر مىزند صورت معنويه ديگرى
در او پيدا مىشود كه صورت عقاب قائم بدان است، چيزى كه هست ذات انسان از آنجايى
كه گفتيم متحول و از نظر حسنات و سيئاتى كه از او سر مىزند در تغير است، لذا ممكن
است صورتى كه در حال حاضر به خود گرفته مبدل به صورتى مخالف آن شود، اين است وضع
نفس آدمى، و همواره در معرض اين دگرگونى هست تا مرگش فرا رسد، يعنى نفس از بدن جدا
گشته، از حركت و تحول (حركت از استعداد به فعليت و تحول از صورتى به صورتى ديگر)
بايستد.
در اين هنگام
است كه صورتى و آثارى ثابت دارد، ثابت يعنى اينكه ديگر تحول و دگرگونگى نمىپذيرد،
مگر از ناحيه خداى تعالى، يا به آمرزش و يا شفاعت به آن نحوى كه در سابق بيان
كرديم.
و همچنين اگر
در مساله ثواب و عقاب مسلك مجازات را به آن جور كه در گذشته بيان كرديم اختيار كنيم،
در آن صورت حال انسان از جهت به دست آوردن حسنه و سيئه و اطاعت و معصيت نسبت به
تكاليف الهيه و ترتب ثواب و عقاب بر آنها حال يك انسان اجتماعى از جهت تكاليف
اجتماعى و ترتب مدح و ذم بر آنها خواهد بود.
و ما
مىبينيم عقلا به مجرد اينكه فعلى از فاعلش سرزد، اگر فعل خوبى باشد شروع مىكنند
به مدح او، و اگر بد باشد مىپردازند به مذمت و ملامتش ولى اين معنا را هم در نظر
دارند كه مدح و ذمشان دائمى نمىتواند باشد، چون ممكن است به خاطر عوض شدن فاعل
عوض شود، آنكه فعلا مستحق مدح است در آينده مستحق مذمت و آنكه فعلا مستحق مذمت است
در آينده مستحق مدح شود.